I am talking to you to express my existence with words, maybe this is my liberation. پیج نقاشی هام: feelnafis@
پریود؟
سعی می کردم نفس هایم را حبس کنم.
این موضوع بسیار کمک کننده بود تا خون کمتری از بدنم خارج شود، به عبارت دقیق تر، با حبس کردن نفس هایم، درد کمتری می کشیدم.
اما چاره ای نبود.
چه قدر می خواستم نفسم را حبس کنم؟
باید هفت روز تحمل می کردم.
تحمل می کردم؟
این به معنای آن بود که باید هفت روز خون ریزی، کمر درد، پا درد، سر درد، دل درد، کوفتگی، نفخ، اسهال، سرد شدن، خواب زیاد، بوی بد، حساسیت، خارش و سوزش را تحمل می کردم.
و با وجود تمام این ها،
باید خیلی منطقی به زندگی روزمره می پرداختم.
یا مثل یک دختر آرام، لبخند ملیح روی لب هایم می گذاشتم.
و نباید زیاد می خوابیدم.
نباید بیش از اندازه می خوردم.
با تمام درد ها و محدودیت های دوران پریود، باید خودم را دوست می داشتم.
شدنی نبود.
حتی باید دو روز اول هفت روز را صبر می کردم تا به حمام بروم.
باید احتیاط می کردم.
دوران پریودی عفونت های قارچی و ادراری زیادی در قلب خودش جا می دهد.
وقتی دل درد به سراغم می آید، باید به این فکر کنم که این درد از شدت نگه داشتن دسشویی است یا مربوط به دوران پریودی می شود؟
باید تند تند به دسشویی بروم.
«پشت سر هم».
باید هم لباس گرم بپوشم و هم لباس خنک داشته باشد.
از کمر به پایین هوا سرد می شود و بقیه بدن احساس حرارت شدید می کند.
باید وعده های غذایی زیادی بخورم.
چون مدام احساس گشنگی دارم.
نه فقط یک غذا خوردن معمولی،
شاید پنج وعده در روز.
و اگر غذا نبود، یا کم بود، گریه می کردم.
به هم خوردن هورمون ها شدید ترین تغییر و تاثیرِ دوران پریود من است.
توی این هفت روز ، من حتما گریه خواهم کرد!
شاید برای غذا، شاید برای پول، شاید برای انکه یک نفر بگوید : خانم، بالای چشمتون ابرو دارین!
و ضعف من برای موضوع پریود شدن نیست،
برای درک نشدن این موضوع از سوی دیگران است.
مردان زنان هر کدام به نحوی دوران پریود ذهنی خودشان را هر ماه سپری می کنند،
اما چه کسی جسمِ داغونِ پر از اندوهش را با هزار مشکل دیگر که با پریود شدن می آید می خواهد پنهان کند؟
من؟ او؟ خواهرت؟
قصد من از نوشتن درباره ی این موضوع ، آن است که تجربه های عمیق تری از دوران قاعدگی نشانتان بدهم.
درد، می تواند هر کسی را از زندگی بی اندازد.
اما این زخم است.
از دیدگاه علمی توضیح خلاصه ی پریود به دیواره ی رحم و تشکیل لایه ی زخیم درون آن بوده که برای دوران بارداری تشکیل می شود.
زمانی که لایه تشکیل شده باشد، بدن زن در انتظار رابطه ی جنسی و اسپرم می ماند، و اگر این اتفاق نیافتاده باشد، لایه شروع به تخریب شدن می کند و با درد و خون ریزی شدید از بدن خارج می شود.
هفت روز!
و نکته ی تغییرات هورمونی هم یک ویژگی بارز از دوران پریود است که به سادگی اتفاق می افتد.
حتی این نکته ی بی مزه که زنان از پریود برای بهانه ی عصبانی یا ناراحت شدن استفاده می کنند، یکی از بدیهیات دوران قاعدگی به حساب می آید.
فردی که پریود شده باشد، ناراحت است.
عمیقاً از خودش بیزار می ماند تا هفت روز تمام شود.
در اینه نگاه می کند و از لب ها و چشم هایی که تا دیروز به زیبایی دیده می شدند، متنفر است.
از تمام لباس ها و کتاب ها و ... خود حالش به هم می خورد.
و مدام درد می کشد.
و مدام احساس بدی دارد.
و باید همه چیز را پنهان کند.
تکرار می کنم،
همه چیز را!
چرا؟!
بزرگ شدن در جامعه ای که به تابو ها عشق می ورزد و از آنها پول در می آورد، و دختری که از کودکی باید همه چیز را پنهان کند.
حتی خواسته هایش را.
و حتی اگر برای او اینگونه نباشد،
دیگران او را تحت فشار می گذارند که خودش واقعی اش را با همه ی گریه ها و خستگی ها و درد ها پنهان کند تا کسی احساس بدی نداشته باشد.
کسی موذب نباشد.
کسی نفهمد.
می خواهم بگویم اگرمی توانید از خشم ناگهانی کسی که پریود است و بر سر شما فریاد می کشد چشم پوشی کنید، دریغ نکنید.
او در حال درد کشیدن فیزیکی و روحی است.
و بارِ بیشتر این درد ها را از کودکی با دختر بودن حمل می کند.
و شما با درک نکردن او،
یک بارِ جدید می شوید که وزن سنگینی دارد.
و تصور کنید فلانی پریود است،
چه طور می تواند آرام باشد؟
نمی تواند.
فقط نیاز به یک پتوی گرم ،
تغذیه،
و یک آغوش دارد،
که پشت این آغوش یک محبت خالصانه باشد،
محبت از سوی کسی که او را با تمام احساسات و اخلاقیات واقعی اش، به همراه احساسات و اخلاقیات دوران پریودی اش درک کند و دوست داشته باشد.
او دلش می خواهد در گوشه ای از تمام درد ها و خستگی ها و تابو ها و فشار ها پنهان شود،
و چقدر آرام بخش خواهد بود که آن گوشه،
آغوش شما باشد?.
نفیسه خطیب پور.
@feelnafis
پ ن : پریود شدن یه امر طبیعیه، امیدوارم حرفام ناراحتتون نکرده باشه، همه ی تلاشم رو کردم تا درست بنویسم، و منظورم رو بفهمونم.
پ ن : خوشحال میشم در مورد این موضوع نظرتونو بدونم?
مطلبی دیگر از این انتشارات
رازی که جگر می سوزاند
مطلبی دیگر از این انتشارات
؛
مطلبی دیگر از این انتشارات
چقدر دوست داشتم زندگی کنی ؛ نشد