چرا مردان باید فمنیست باشند؟
مردسالاری تفکریست که ویژگیهای خاصی را به مردان و زنان نسبت میدهد و با استناد به آن ویژگیها، برای هرکدام در خانواده و جامعه نقشهایی را تعیین میکند. برای مثال، این تفکر میگوید که با توجه به ویژگی های ذاتی زنان، آنها در خانهداری و بچهداری بهترند پس بهتر است که همین نقشها را بپذیرند و کار بیرون از خانه را به مردان واگذار کنند. اما چرا با مردسالاری مبارزه میشود و چرا برخی از زنان و مردان به شدت با این تفکر مخالفت میکنند؟
اصلیترین دلیل آن میتواند نفی آزادی انسان باشد. انسانها مانند هر موجود زندهی دیگری تمایل دارند آزاد باشند. آزادانه مسیر زندگی خود را انتخاب کرده و آزادانه در جهت شناخت و پرورش استعدادهای خود تلاش کنند. زمانی که نیمی از جمعیت، احساس کنند صرفا به خاطر جنسیتشان نمیتوانند در رشتههای مورد علاقهی خود تحصیل کنند یا سنت و فرهنگ به آنها اجازهی عرض اندام در برخی از زمینهها مانند ورزش یا موسیقی را ندادهاست با هر آنچه که سد راه آزادیشان باشد میجنگند. علاوه بر این، انسانها دوران بردهداری را پشت سر گذاشتهاند و دادن اختیارات یک انسان بالغ به انسانی دیگر، نوعی بازگشت به آن دوران محسوب میشود! اجازهی کار، اجازهی خروج از کشور، اجازهی انتخاب محل زندگی و... مواردیست که طبق تفکر مردسالاری باید در دست مرد باشد و زن نمیتواند خلاف نظر مرد کاری انجام دهد.
اما چرا مردها باید از این امتیازات بگذرند؟ به نظر میرسد مردسالاری همانطور که از نامش نیز مشخص است برای حقوق مردها احترام ویژهای قائل شده و زندگی در جامعهای مردسالار میتواند برای یک مرد ایدهآل باشد؛ اما اینگونه نیست! زندگی انسانها به یکدیگر وابسته است. محال است که نیمی از جامعه در شادی و رفاه زندگی کنند در حالی که نیمی دیگر زیر بار تبعیضها و خشونتها کمر خم کردهاند. محال است که یک مرد بتواند بدون داشتن مادر، همسر یا خواهری شاد و توانمند در آرامش زندگی کند. مردسالاری حس برتری و غرور کاذبی به مردان میدهد در حالی که بسیاری از موهبتهایی که میتوانند در زندگی تجربه کنند را از آنان میگیرد و بسیاری از مردان نمیدانند که چه گوهر گرانبهایی را به قیمتی ارزان فروختهاند. پدرانی که هرگز نمیتوانند وقتی دخترشان اولین عشق زندگیاش را تجربه میکند کنارش باشند و او را راهنمایی کنند و به جایش با داس به جان جگرگوشهشان میافتند. برادرانی که نمیتوانند با خواهرشان درددل کنند چرا که مردند و مرد درددل نمیکند! آن هم با خواهرش و متعاقبن هرگز نمیتوانند پای درددل خواهرشان بنشینند. پسرانی که هرگز نمیتوانند طعم واقعی عشق را بچشند چرا که عشق، اگر عشق راستین باشد، فقط میتواند بین دو انسان آزاد جریان پیدا کند. اینگونه مردسالاری، زندگی انسانها در کنار یکدیگر را که میتواند بسیار شیرین باشد به کابوسی بدل میکند که حاصلش فرار دخترها از دست پدر و کشته شدن زنها به دست شوهران یا برادرانشان است. تفکری که زن را مایملک مرد معرفی میکند نمیتواند حاصلی جز این داشته باشد.
علاوه بر این، مردسالاری مردان را نیز از حقوق انسانیشان محروم میکند. آنها زیر بار نگاه جامعهی مرد سالار باید رفتاری مطابق با عرف آن جامعه داشته باشند حتی اگر با روحیاتشان متناقض باشد. آنها نمیتوانند ازادانه احساسات خود را نشان دهند، گریه کردن، که نوعی رها سازی احساسات منفیست برای آنها توجیه پذیر نیست پس به ناچار آن را سرکوب میکنند. قوانینی مثل پرداخت مهریه و سربازی به آنها تحمیل شدهاست چرا که در تفکر مردسالار، آنها قوی تر محسوب میشوند پس باید بجنگند یا زنی که اختیارش را در دست گرفتهاند را تامین مالی کنند. برخی مردان، هنگامی که این قوانین را عادلانه نمیبینند به جای آنکه به ریشهی اصلی این قوانین یعنی مردسالاری بپردازند، انگشت اتهام خود را به سمت زنان میگیرند چرا که مردسالاری به آنها یاد داده است که همیشه، یک زن مقصر است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
استقلال بانوان
مطلبی دیگر از این انتشارات
پریود
مطلبی دیگر از این انتشارات
از صادق متجددبنا(صادق بوقی)تا عبدالناصر همتی