نویسنده ?? تولیدکننده محتوا ?
چرا یک زن نباید حجاب ( معنایی جنسیت زده ) را رعایت کند؟
از جایی که یک دختر هستم دفاع از حقوق خودم را واجب می دانم و در کنار پرداختن به موضوعات مهم دیگر (به عنوان نویسنده و تولیدکننده محتوا) نوشتن درباره این موضوع را ضروری می دانم.
زنی که پوشش اگر نخواهیم بگوییم (حجاب ، زیرا معنایی جنسیت زده دارد) رعایت می کند خود را شئ می داند ، یک مروارید در صدف ، یک دستمال که با کوچکترین ارتباط با مثلا ( نامحرم) دست خورده می شود و ...
از زمانی که دختری به بلوغ می رسد با تبعیض های جنسیتی مواجه می شود.
همانطور که به زنان یاد داده می شود خودشان را از نگاه های هوس آلود مردان دور کنند این تصور در جامعه ایجاد می شود که مرد موجودی شهوت پرست ، هوسباز و متجاوز است .
کلیشه های جنسیتی جامعه را به سمت تابوانگاری سوق می دهد. تابو انگاری زن و هر چیزی که مربوط به اوست.
یک جامعه بسته و سنتی نمی تواند تابوشکنی کند زیرا چنین جامعه ای نیاز به تحول اساسی و ریشه ای دارد و یک فرایند بسیار طولانی را باید طی کند.
حجاب یک زن تنها می تواند جامعه را در توهم اینکه ( بی حجابی گناه و فساد است ) نگه دارد. زیرا ( حجاب ) هرگز نتوانسته او را از هیچ تجاوز و آزاری در
امان نگاه دارد بلکه بیشتر باعث ناموس انگاری او و مالکیت مردان شود.
حجاب یک زن حفاظ او نیست بلکه حصار اوست .
حصاری نه تنها برای جسم که حتی بیشتر از آن برای روح لطیف او ..
در جامعه سنتی معمولا این زنان هستند که عامل فساد و تباهی هستند ، این زنان هستند که به خاطر بدن شان مورد توجه مردان قرار میگیرند و برای زن بودنشان از بسیاری مشاغل حذف می شوند.
زنان نباید استقلال مالی داشته باشند زیرا مردان سرپرست خانواه اند و ریشه مردسالاری از همین جا نشات می گیرد.
در مقابل این مردان هستند که به این خاطر که توانایی کنترل امیال جنسی خود را ندارند ، این حق به آن ها داده شده که تا چهار زن اختیار کنند و زنان باید با هر گونه مسئله ای کنار بیایند.
زنان جزو اموال و ناموس آنان هستند و اجازه هیچ گونه انتخابی ندارند و این تصورات زن کشی ناشی از غیرت مردان را رواج می دهد.
در مطالب بعد به عواقب و پیامد های ناموس انگاری زنان می پردازم .
کانال تلگرام من : اینجا بهترین خودت شو
مطلبی دیگر از این انتشارات
محیط کاریِ مردونه یا زنونه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
«سرود سحر» از زبان خواننده زن افغان
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 161 و 162