لایکهای پست
جریان جنونآمیزِ جادو...
تعداد کل لایک ها: ۴۰
وارنینگ!! در عمق تاریک قلبم یک بستنی درحال آب شدن است!
_Instagram:@spensamitosis
"آخرین پیمانهی شبگیر این خمخانهام/
تا کدامین مست دردآشام بگسارد مرا"
و به کجا می برد این امید ما را؟??
*****
زردِ سرخِ غمگین.
در تلاش برای «ایستادن بر روی شانه غولها» | Mo3Beh@
poet
پروانهصفت،کشتهیهرنورمشو!
وقتی تو گریه میکنی شک میکنم به بودنم...
تا بهار راهی نیست!!!35.699738,51.338060
Personality type : INTF*CK
استعاره از جناس اشتقاقی ( به امید طلوع آفتاب در شب تاریک سرزمینم. )
شاید نویسندهای ناقص
خیال کن تا اتفاق بیوفته،خیال میکنم پشت در ایستاده ای.
در آینده انحراف معیار دیده شد!
جایی که امید وجود ندارد، باید آن را به وجود آورد.
«نفرین به خوابِ نیمه دیدن، در عدم؛ نالیدن.»
آرشیوی برای «ماریان»
شرکت آداک فلز کاوه تامین کننده انواع مواد اولیه صنایع مختلف از قبیل انواع مستربچ های سفید، مشکی، رنگی، انواع پودر آلومینیوم، پودر طلایی، پیگمنت و خمیر آلومینیوم می باشد. https://adakeurope.com
مستقل تر از باد
نویسنده ی رمان یک عاشقانه سریع و آتشین- و رمان پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
Stay Foolish ٫ Stay Hungry
زندگی جریان داره ولی من ولتاژ ندارم و درنتیجه مقاومتی نیست!
توضیحی ندارم که خودمو جالب نشون بدم! ولی35.699738,51.338060
Dirk Maassen - Ethereal
•AVkamma :Telegram•
...نَکنَد فِکر کنی در دلِ منْ دریاٰیت نیستْ _ جِنسْ دریاٰیت با اَشکانَم یکیست!...
ما به زعفران ؛ نعمت پروردگار ؛ هدیه زمین و زحمت کشاورز احترام می گذاریم zarshamim.ir
احساسات او را همچون پروانهای زیر پاهایش له کرده بود .
?‹ فردایی بنویس که شکل امروز نباشد. ^^ ›?
مانند هیتلری که میخواهد خودکشی کند اما هنوز احمقانه به نجات برلین امیدوار است
همین که چمدانت را برمیداری همه میپرسند میخواهی کجا بروی؟ اماوقتی یک عمر تنهایی هیچکس ازتو نمیپرسد کجایی!، انگار همین چمدان لعنتی تمام ترس مردم از سفر است هیچکس از تنهایی تو نمی ترسد!
به خودمان برگردیم :*) https://www.onehow.ir/
نویسنده،
داستان نویس،
علاقمند به مقاله نویسی و نامه نگاری.
اگر دوست داشتید مقاله هایم را بخوانید و اگر توانستید برایم نامه بنویسید.
به چشمانم نگاه کرد و گفت:«بگو دوباره به این جهان باز خواهیم گشت و مرا حتی اگر درخت گیلاسی آفریده شده باشم خواهی شناخت»
شاید خالی میموند بهتر بود؛