سرود سرخ

چه بی رحمانه میکوبی تمام تار و پودم را

و ویران میکنی هر دم خرابات وجودم را


برایم سخت بودش، این دروغی بس دل‌ انگیز است

طنین پاسخ سردت شکست تنگ غرورم را


و هنگام طلوع دل زجه خواهد زد که بعد از تو..

در این شهر هیچ کس باور نخواهد کرد سرودم را


من آن قالی بی رنگ و لعابم گوشه ی دیوار

برای سرخ سرخ بودن فدا کردم عروقم را


ارادتمند، یک صحرای سرخ

1402/9/3