همین که چمدانت را برمیداری همه میپرسند میخواهی کجا بروی؟ اماوقتی یک عمر تنهایی هیچکس ازتو نمیپرسد کجایی!، انگار همین چمدان لعنتی تمام ترس مردم از سفر است هیچکس از تنهایی تو نمی ترسد!
محبت

لمس کن مرا با دستهایت
دستهایی که نقش می زند
ابرها را بر آسمان
لمس کن مرا با انگشتانت
انگشتانی که هدیه می دهند
،، محبوب من،، بهار را به زمین
لمس کن مرا با؛ روحت
تا در تو بپویم و بمانم
در چشمان تو آسمان، آبی را به نظاره بنگرم، رفیق جان
مطلبی دیگر از این انتشارات
در تنهاییم برای کسی شعر می گویم
مطلبی دیگر از این انتشارات
اشعار ناب | دوره ارزانیست | استاد رزیتا دغلاوی نژاد
مطلبی دیگر از این انتشارات
گذر زمان