بعضی وقتها نوشتن........
اتش و اوند
زمانیکه از دور به اتش نگاه میکنیم چقدر لذت بخش و زیباست شعله ها و جرقه ها و نور منحصر به فرد زیبا اما برای برپا کردن اتش چه اتفاقی می افتد؟
باید چوبهای خشک را پیدا کنیم ترکه های روی زمین افتاده ترکه های نرم ومنعطف برای سوختن مناسب نیستند...اصلا خشک وتر خیلی هم باهم نمیسوزند...اما اگر ترها؛ خشکی در نزدیکیشان باشد با او زیادی احساس صمیمیت کنند یا به اشتباه به ان رشک بورزند و از میزان اسیب پذیری ان خشک بی اطلاع باشندویا شاید به ان ترکه خشک وابسته شده باشند انزمان است که میسوزند ولی بازهم نه به سرعت همان ترکه ی خشک کناری ..ترکه های خشک همان شاخه های زیبای منعطف روی تنه بودند که برگهای زیبایشان را زیادی جلوه دادند و به چشم رهگذر نظر تنگ امدندو از تنه جدا شدند و بر زمین انداخته شدند تا خشک شدند ..چرا فقط به جرم اینکه نگاهشان به بیرون بود به جای درون یا شاید جلوه گری بی محابا جرمش بوده ... در هر حال نتیجه برداشتن نگاه از درون خود و چشم دوختن به بیرون شد سوختن..شاید اگر بجای ان نگاهی به اوندهای درونش که باعث زیبایش بودند می کرد که با رساندن املاح مورد نیازش با عث رشد و برگو بار دادنش شده بودند سرنوشتی اینچنین نداشت..,ما ادمها هم همینطوریم به جای نگاه به درون خود و دریافت شعور و اگاهی از منبع بیکران الهی و بهرمندی از محبت و عشق درونی انرا در دیگری جستجو میکنیم و ناگه بدست شاخه خشک کناری سوزانده میشویم قبل از اینکه رشدی کنیم...همین...!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خواست
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرخس آبی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چند سوال از خودم..