پیش‌بینی تکاملی ژان ژاک روسو

این متن توسط دکتر هادی صمدی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه علوم تحقیقات و دانش آموخته فلسفه علم شریف، نوشته شده است.



معمولا نخستین آشنایی با ژان ‌ژاک روسو حین مطالعه‌ی فلسفه‌ی سیاسی یا فلسفه‌ی آموزش و پرورش رخ می‌دهد. اما از مسیری کاملا متفاوت با روسو آشنا شدم. حین مطالعه‌ی "تاریخ نظریه‌های تکاملی پیش از داروین" بود که ابتدا کتاب "گفتاری در باب نابرابری" را خواندم و بعد آثار دیگر او را که به چگونگی شکل‌گیری قرارداد اجتماعی می‌پرداخت، که این‌بار ضمن مطالعه تکامل هنجارها، قراردادها و قوانین، و نهادها به آن برخوردم. در هر دو مورد سخنان او بسیار شنیدنی است.


روسو در گفتاری در باب نابرابری نظریه‌ای تخیلی در باب گذشته‌های نیاکان ما در «وضعیت اولیه» معرفی می‌کند که بسیار متفاوت از نظر هابز است. وضعیت اولیه‌ی هابز «جنگ همه علیه همه» است اما روسو انسان‌هایی منزوی و آرام را در وضعیت اولیه به تصویر می‌کشد.

(مقایسه‌ی وضعیت اولیه در نظر هابز و روسو می‌تواند برای نظریه‌پردازان علوم سیاسی درس‌آموز باشد: اینکه چگونه فهمی متفاوت از سرشت انسان می‌تواند دو نظام اندیشه‌ی سیاسی متفاوت را به همراه داشته باشد و اینکه چرا باید نظریه‌پردازان سیاسی با فهمی از سرشت انسان که برآمده از نظریه‌های تکاملی و شناختی روز است کار خود را آغاز کنند، روایتی طولانی‌ست و فراتر از این نوشته‌ی کوتاه. فقط باید گفت بزرگترین اندیشمندان سیاسی، بدون فهمی از سرشت انسان نظام فکری خود را برپا نمی‌ساختند.)


یادی از روسو در اینجا فقط به بهانه‌ی انتشار مقاله‌ای است که چند روز پیش در نشریه‌ی مردم‌شناسی تکاملی منتشر شد و یکی از نظریه‌های تکاملی او را تایید می‌کند.


روسو تمایزی بنیادین میان نیاکان دور ما و سایر جانوران، از جمله اورانگ‌اوتان‌هایی که نیاکان دور ما را شبیه آنها می‌دانست، برقرار می‌کند. روسو حدس جالبی را طرح می‌کرد: اینکه تنوع رفتاری در نیاکان دور ما بسیار بیشتر از سایر جانوران بوده است.


اما نظریه‌ی ساوانا، که تا کنون نظریه‌ی رایج در تکامل انسان است می‌گوید رفتار نیاکان ما با علف‌زارهای ساوانا سازگاری یافته بوده و وقتی دسته‌ای از نیاکان ما از آفریقا خارج شدند ابتدا راه آسیا را پیش گرفتند که محیط شبیه‌تری به ساوانا داشت، و بنابراین با عادات رفتاری آنها متناسب بود، و بعدها وارد اروپا شدند که محیطی متفاوت داشت.


 در پس این نظریه تلویحا سخن روسو رد می‌شود، زیرا خوانش متعارف نظریه‌ی ساوانا نیاکان ما را فاقد آن تنوع رفتاری می‌داند که روسو به آن معتقد بود. روسو معتقد بود تنوع رفتاری نیاکان ما راه فرا رفتن آنها از جبر غرایز را هموار می‌کرد.


اما پژوهش جدید، به خلاف خوانش متعارف نظریه‌ی ساوانا، جانب نظر روسو را می‌گیرد. عنوان مقاله «انسان ناهمگن (یا متنوع): تنوع‌ در محیط‌های انسان‌های اولیه‌ی پلیستوسن» است که تا حدود زیادی ایده‌ی اصلی مقاله را آشکار می‌کند. پژوهشگران این پژوهش ضمن مطالعه‌‌ی نظام‌مند ۱۲۱ پژوهشی که درباره‌ی زندگی نیاکان ما انجام شده نشان می‌دهند که انسان‌ها علاوه‌بر علف‌زارهای ساوانا در جنگل‌ها نیز می‌زیسته‌اند. نویسندگان مقاله شواهدی تجربی عرضه می‌کنند که همنوا با فرضیه‌ی روسو است که می‌پنداشت احتمالا به دلیل اینکه نیاکان ما در محیط‌های متنوعی می‌زیسته‌اند باید آمادگی تغییر در عادت‌های رفتاری را می‌داشتند و بنابراین تنوع رفتاری نیاکان ما بسیار بیش از سایر نخستی‌ها بوده است که طی حیات خود زندگی در محیط‌های نسبتا یکسانی را تجربه می‌کردند.


یکی از نویسندگان مقاله می‌گوید یافته‌ی مقاله مبنی بر اینکه در دوران پلیستوسن، نیاکان ما توانایی اشغال بیشتر اکوسیستم‌ها را داشته‌اند، ریشه‌های تکاملی شکل‌پذیری انسان و موفقیت اکولوژیکی او را آشکارتر می‌کند و پیامدهای زیادی در مطالعات تکامل انسان خواهد داشت.

جهت دنبال کردن نوشته‌های دکتر صمدی می‌توانید در این لینک عضو شوید.




انجمن علمی گروه فلسفه‌علم شریف را در آدرس‌های زیر دنبال کنید

تلگرام | اینستاگرام | سایت | ویرگول | آرشیو فایل‌ها