اشعار و دلنوشته های محمد صالح خوب متخص به صامِد
صامد ( محمدصالح خوب) حال ک رقص قلم...
حال که رقص قلمم، بر پهنهی چون برف کاغذ اثری برجای میگذارد، که شعرش نام نهادهاند.
آن را هویدا میسازم، که آنان که بیخبرند از جادوی کلمات، مسحور این طلسم شوند.
مدتی هست که این درد به جانم مانده
منم و خودخوری و درد دل وامانده
منم و شعر تری کز لب خشکم ریزد
منم و عاقبت خواندن یک ناخوانده
ماندهام کنج قفس خسته و رنجورم من
کی شود سرد شود داغ دل دلداده
مطلبی دیگر از این انتشارات
صالح خوب _صامد _شعر هجرت
مطلبی دیگر از این انتشارات
صامد ( شعر روزگار و قسم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
شعر صامد_ محمد صالح خوب _( شعر حال زندگی )