شایان اکبری - سوشیانت - بنیانگذار سازمان جهانشمول احرار و جهانشمولیسم
آینده بشریت ، تمدن کهکشانی ، جستجوی فرا-زمینی ها
بقیه کجا هستند؟ این یکی از مهمترین سؤالات بشریت است، آیا حیات هوشمند در کهکشان راه شیری ما رایج است یا نادر است؟ اگر رایج است، چرا باوجود تمام جستجوها هنوز با آن مواجه نشدهایم؟
تلاشها برای جستجوی هوش فرازمینی حداقل در پنجاه سال گذشته همیشه با شکست مواجه شده، بشر دهههاست که در حال رصد و گوش دادن به کهکشان میباشد، روشهای جستجوی جهانی برای هوش فرازمینی، برای یافتن نشانههای حیات گوش دادن به سیگنالهای رادیویی، جستجوی لیزری و دیگر روشها از دهه 1960 آغاز شد و تاکنون بسیار تکاملیافته است.
دانشمندان در موسسه SETI و ناسا و غیره از طریق رادیو تلسکوپهای عظیم، پالسهای لیزری، سیگنالهای نوری و امواج رادیویی و ماهوارهها سالهاست تماموقت در حال اسکن و رصد آسمان هستند، اخترشناسان در SETI با آرایه تلسکوپ آلن در حال گوش دادن به طیف وسیعی از فرکانسهای رادیویی از 20,000 ستاره میباشند و باوجود بودجههای کلان و جستجویهای میدان گسترده و جستجوی هدفمند، چیزی غیر از سکوت کرکننده فضا یافت نشده است.
اگر تمدنی پیشرفته در اطراف ما وجود میداشت، تاکنون باید متوجه حضور آنها میشدیم، تمدنهای پیشرفته نشانههای بصری زیادی از خود بجا میگذارند که کشف آنها را برای ما آسان میکند، دانشمندان برای یافتن حیات و تمدن از راههای بسیاری استفاده میکنند، بهغیراز جستجوی سیگنال و امواج، «تکنوسیچرها» یا نشانههای تمدن پیشرفته، یکی دیگر از راههای کشف تمدن فرا-زمینی است. این روش شامل کشف شواهدی از آلودگی یا مواد شیمیایی و مصنوعی در اتمسفر سیارات، آلودگی نوری 'نورهای شهر' در سمت شب سیاره، ساختارهای مصنوعی بزرگی که از مقابل یک ستاره عبور میکنند، صورتهای فلکی ماهوارهها، ایستگاههای فضایی، یا گرمای اتلاف که بهعنوان تشعشعات فروسرخ شناسایی میشوند، میباشد.
جستجوی امضاهای فناوری مانند موارد بالا به ما در کشف تمدنهای فرا-زمینی کمک میکند، هر تمدن پیشرفتهای از انرژی استفاده میکند که این نیاز به انتشار گرمای اتلاف شده دارد. آلودگی دیاکسید نیتروژن بهعنوان نشانهای از وجود یک تمدن پیشرفته در نظر گرفته میشود، پدیده دیگری که نوعی 'آلودگی' در نظر گرفته میشود، نور مصنوعی است. اگرچه رصد کردن آن دشوار است، اما ثبت درخشش «نورهای شهر» در سمت شب یک سیاره بهاندازه زمین، نشانه روشنی از فناوری نسبتاً پیشرفته خواهد بود.
یکی از نشانههای تمدن فوق پیشرفته میتواند «کرههای دایسون» باشد، ابر ساختاری اطراف ستارههای دیگر، کره دایسون یک ساختار فرضی است که میتواند تا حدی نور یک ستاره بالغ و شبیه خورشید را مسدود کند، و هدف آن جمعآوری انرژی ستاره است. حضور کره دایسون را با «حرارت اتلاف شده» میشود فهمید که بهصورت تشعشع مادونقرمز اضافی مشاهده میشود.
همچنین اگر این فناوری از انرژی خورشیدی زیادی استفاده کند، پنلهای خورشیدی غولپیکر در فضا که 1% از نور ستاره را مسدود میکنند، امضای عظیم مادونقرمز خواهد بود که از این طریق میشود به وجود یک تمدن بیگانه پی برد.
بههرحال مشخص است که شکلگیری حیات حتی از نوع تکسلولی در سیارات امری نادر است و تکامل این نوع حیات و رسیدن به تمدن هوشمند، بسیار نادر و نایابتر میباشد.
اما، اگر تصور کنید که احتمال تکامل یک تمدن در یک سیاره قابل سکونت، یک در تریلیون است، یک بدبین محسوب میشوید. اما حتی یک شانس در یک تریلیون، نشان میدهد که آنچه در اینجا روی زمین با بشریت اتفاق افتاده، درواقع حدود 10 میلیارد بار دیگر در طول تاریخ کیهانی اتفاق افتاده است!
حدود دو سوم مطالعات علمی تخمین میزنند که حدود 100 تمدن پیشرفته بیگانه ممکن است در کهکشان راه شیری وجود داشته باشد.
این رقم باوجود اینکه حدود 100 الی 400 میلیارد ستاره در کهکشان راه شیری وجود دارد و حداقل 500 میلیون سیاره مانند زمین در مناطق قابل سکونت قرار دارند، بسیار اندک است.
تمام اینها ما را با نظریه "فیلتر بزرگ" مواجه میکند، این نظریه میگوید: "حتی اگر حیات در کهکشان بهوفور شکل بگیرد، هر تمدنی درنهایت با مانعی بزرگ برای بقای خود روبرو میشود" این مانع ممکن است از بیرون باشد (بهعنوانمثال، برخورد یک سیارک به یک سیاره و از بین بردن تمام اشکال حیات). یا ممکن است از درون نشأت بگیرد (مثلاً جنگ هستهای همهجانبه).
یکی از دلایل اینکه ما تا اکنون هیچ نشانهای از تمدنی فضایی پیدا نکردهایم، همین است، ما باید نشانههایی از حیات هوشمند را در منظومههای ستارهای نزدیک ببینیم، شاید حتی در منظومه شمسی. اما ما این را نمیبینیم. دلیل این میتواند فیلتری باشد که تمدنها را قبل از اینکه بتوانند با یکدیگر روبرو شوند از بین میبرد.
اما ما نمیدانیم که آیا از فیلتر بزرگ عبور کردهایم یا که در مقابل ما قرار دارد؟ اینکه تا الآن هیچ نشانهای از حیات فرای زمین پیدا نکردهایم، امری بسیار خوب است و احتمال اینکه ما درگذشته از این فیلتر رد شدهایم را زیاد میکند.
- ما باید بتوانیم فیلتر بزرگ را درگذشته پیدا کنیم، چراکه اگر نتوانیم یعنی در آینده با آن مواجه میشویم، ما قبلاً از بسیاری فیلترها جان سالم به در بردهایم، حیات روی زمین درگذشته از تعدادی فیلتر و 5 انقراض بزرگ دستهجمعی جان سالم به در برده است. انقراض پرمین-تریاس، معروف به مرگ بزرگ، 250 میلیون سال پیش رخ داد و تقریباً به تمام زندگی در این سیاره پایان داد. این رویداد انقراض حدود 96 درصد از حیات دریایی و 70 درصد از گونههای خشکی را از بین برد. انقراض دستهجمعی کرتاسه-پالئوژن که حدود 66 میلیون سال پیش رخ داد و 75 درصد گونهها ازجمله دایناسورها را از بین برد، و انقراض دستهجمعی تریاس-ژوراسیک که 80 درصد از گونهها را از بین برد.
اما این فیلترهای قبلی و رویدادهای انقراضی، طبیعی بودهاند که از تکامل سیاره و منظومه شمسی ما، ازجمله فورانهای آتشفشانی و برخورد سیارکها به وجود آمدهاند.
اکنون، بهوضوح، بشریت ممکن است با فیلتر بزرگی روبرو باشد که خود ما ساختهایم، و فیلتری که شاید دیگر تمدنهای هوشمند در کهکشان با آن روبرو بودهاند و نتوانستهاند در برابر آن مقاومت کنند. شاید تعجبی نداشته باشد که پیشرفتهای تکنولوژیکی که انسانها به آن دستیافتهاند درنهایت به خنثی کردن ما منجر شود. شاید این روش طبیعت باشد.
- سازمان جهانشمول، با بهرهگیری از متدهای علمی، انواع احتمالات و وقایع مهم آینده را پیشبینی کرده و برای هرکدام مدلی طرح میکند و دستور کاری اختصاصی را اعمال خواهد کرد.
دپارتمان استراتژی سازمان، با برنامهریزی گسترده سعی میکند برای فرضیات انقراضی مختلف، مانند; جنگ جهانی، شیوع جهانی، فروپاشی نظم جهانی، تغییرات اقلیمی، برخورد سیارک، خطر هوش مصنوعی، حملات بیولوژیک و دیگر تهدیدات احتمالی آماده شود و پروژه نجات را طراحی کند. این برنامهریزی گسترده، نه فقط برای مقابله با تهدیدات، بلکه شامل نقشه راه رسیدن به اهداف بلندمدت، چگونگی رسیدن به تکامل بزرگ و نحوه مواجهه با رخدادهای گوناگون مخصوصاً فیلتر بزرگ نیز میشود.
احتمال وقوع یک رویداد در سطح انقراض دستهجمعی در سالهای آینده بسیارکم است. اما، در طول دورههای زمانی که به آینده بسیار دور گسترش مییابد، شانس به سمت 100٪ افزایش مییابد. به همین دلیل باید طرحهایی برای عبور از این فیلتر را اجرایی کنیم، مهمترین اقدامی که شانس ما را برای بقا و عبور از فیلتر بهشدت افزایش میدهد، چند سیارهای شدن است، تا زمانی که بشریت در یک سیاره واحد جمع شده باشد، همیشه این احتمال وجود دارد که همه ما به یکباره کشته شویم. این معادل حضور همه در یک ساختمان است: همیشه خطر سقوط یا آتشسوزی بیشتر از صفر وجود دارد که همه را میکشد. با ایجاد ایستگاههای کوچک و درنهایت سکونتگاههای بزرگتر در سیارات دیگر، خطر نابودی گونه ما بهطور قابلتوجهی کاهش مییابد.
هدف تمدن بشری و هر تمدن دیگری اول از همه بقا و بعد گسترش و تسخیر سیاره خود و سیارات دیگر است، وقتیکه یک تمدن به مرحلهای از پیشرفت میرسد که امکان ترک سیاره خود را پیدا میکند، میتواند بهسرعت گسترش یابد و تکثیر شود، ما نیز تقریباً به این مرحله رسیدهایم و بایست هرچه سریعتر سکونتگاه دائم در مریخ را دایر نماییم و اولین موج مهاجرت میانسیارهای را آغاز کنیم.
تمدنهایی که به هر دلیل، سیاره خود را ترک نمیکنند و در سیارات دیگر پراکنده نمیشوند، سرانجامی جز نابودی نخواهند داشت.
سازمان با تولید اندیشه جهانشمولیسم، زیرساخت فکری چند سیارهای شدن را میسازد و بشریت را آماده این واقعه بزرگ میکند، جهانشمولیسم اولین اندیشهای است که فرای زمین را در نظر میگیرد، این اندیشهای مرتبط به آینده است، زمانی که بشر در سیارات دیگر سکونت یابد، برای برقراری صلح بین سیارهای، همکاری و مراودات سیارهای و از همه مهمتر، تأسیس دولت جهانی شامل تمام سیارات مستعمره بشر، وجود این اندیشه از هر زمان دیگری مهمتر خواهد بود.
در آینده دور، پس از تسخیر مریخ و منظومه شمسی، فرزندان ما شانسی برای رسیدن به نقطه انفجار تمدنی پیدا خواهند کرد، آن زمان انسانها با دستیابی بهسرعت نزدیک به نور به سمت بیرون از منظومه شمسی منبسط میشوند تا کهکشان را مستعمره کنند، بعد از چند سیارهای شدن گونه انسان، نوبت به میان ستارهای شدن میرسد و صدهزارساله دیگر شاید کمتر با رسیدن به تکنولوژی سفر FTL (سریعتر از نور) انسانها بهسرعت در کهکشان تکثیرشده و منظومهها را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد و بهراحتی بر هرگونه حیات کمتر توسعهیافته در راه غلبه میکند. و سرانجام با فتح کهکشان راه شیری، جمهوری کهکشانی را برپا خواهند کرد که بنیان آن در صدهزارسال قبل یعنی اکنون گذاشته شده است.
فیلتر بزرگ میگوید که شکلهای حیات بینستارهای هوشمند، ابتدا باید گامهای اساسی زیادی بردارند، و حداقل یکی از این مراحل باید بسیار غیرممکن باشد. درواقع، فرض فیلتر بزرگ این است که حداقل یک مانع وجود دارد که آنقدر بالاست که تقریباً هیچ گونهای نمیتواند از آن رد شود و به سراغ بعدی برود.
- اکنون مسیر تکاملی که در آخر منجر به استعمار کهکشان میشود را خلاصه میکنیم:
1. منظومه ستاره ای مناسب (شامل مواد آلی و سیارات بالقوه قابل سکونت)
2. شکل گیری مولکول های تولید مثل (مانند RNA)
3. زندگی تک سلولی ساده (پرکاریوتی)
4. زندگی تک سلولی پیچیده (یوکاریوتی)
5. تولید مثل جنسی که تنوع ژنتیکی را به شدت افزایش می دهد
6. رشد زندگی و موجودات چند سلولی
7. شکل گیری موجودات پیچیده ای که قادر به استفاده از ابزار هستند
8. شکل گیری تمدن و گونه ای که به سمت خروج از سیاره و استعمار سیارات نزدیک پیش می رود (جایی که اکنون هستیم)
9. انفجار تمدنی، شروع تکثیر در جهان و استعمار کهکشان
10. برپایی دولت (نظم) کهکشانی
11. طراحی و تنظیم مجدد کهکشان و مهندسی (شخصی سازی) منظومه ها
12. گسترش به سوی کهکشان های دیگر، استعمار جهانی و درآخر جمهوری کیهانی
براساس نظریه فیلتر بزرگ، در یکی از این مراحل بالا مانعی صعب عبور وجود دارد که اکثر تمدنها در کیهان از آن مرحله فراتر نمیروند و حذف میشوند، ممکن است این مانع همان شکلگیری اولین مولکولهای حیات بوده باشد، شاید نادر بودن این رویداد درواقع فیلتر بزرگ باشد. از طرف دیگر، شاید این امری رایج است که زندگی بهطور خودبهخود به وجود میآید، اما اکثریت قریب بهاتفاق حیات هرگز فراتر از موجودات تکسلولی ساده پیشرفت نمیکند. شاید کیهان مملو از باکتری است، اما باکتریها کشتیهای ستارهای نمیسازند. و یا شاید تکامل حیات به انسان خردمند در طول 3-4 میلیارد سال مرحلهای بوده است که رسیدن به آن بسیار نادر میباشد، اما احتمال این وجود دارد که فیلتر بزرگ در پیش روی ما قرار داشته باشد.
فیلتر بزرگ ممکن است نتیجه خود فناوری باشد. شاید تمدنهای پیشرفته معمولاً خود را از طریق نوعی فنآوری از بین میبرند، مانند هوش مصنوعی بدخواه، فناوری نانو، یا ماشین روز قیامت. بشریت در حال حاضر این توانایی را دارد که خود را از طریق جنگ حرارتی هستهای نابود کند.
فیلتر بزرگ همچنین میتواند یک رویداد کاملاً بیرونی باشد که به تمدن صرفنظر از اینکه چقدر پیشرفته هستند وابسته نیست. بهعنوانمثال، برخورد یک سیارک غولپیکر یا سیاره سرکش، یک انفجار پرتوگاما در نزدیکی، یا یک ابرنواختر میتواند بهطور بالقوه تمام حیات روی زمین یا هر سیاره دیگری را از بین ببرد. هیچ فناوری امروزی در زرادخانه ما نمیتواند جلوی وقوع این رویدادها را بگیرد.
تنها راه برای تضمین بقا و جلوگیری از انقراض، تکثیر در سیارات دیگر و چند سیارهای شدن است، هرچه گونه انسان در سیارات بیشتری مستقر شود، شانس انقراض نیز کاهش مییابد، این قدم در دهههای آتی پیموده خواهد شد، با ساخت پایگاه آلفای مریخ و مهاجرت دستهای انسانها و ایجاد شهرها در مریخ، اگر روزی به هردلیل زمین غیرقابلسکونت و بشریت در این سیاره نابود شد، انسان از خطر انقراض کلی نجات مییابد و در مریخ و دیگر سیارات به زندگی ادامه خواهد داد.
با پیشروی بهسوی فضا و چند سیارهای شدن، عصر ناسیونالیسم نیز بهپایان خود نزدیک میشود.
جهانشمولیسم اندیشه جدیدی است که همراه با عصر فضا رشد میکند و جایگزین تفکرات قبیله گرایی و نژادپرستی میشود، نمیشود بهسوی تسخیر فضا و سیارات پیش برویم درحالیکه در زمین هنوز متحد نشدهایم، برای برداشتن این گام بزرگ باید کشورها تحت یک دولت بینالمللی و سازمانی جهانی متحد شوند تا با همکاری و مشارکت بینالمللی، عصر فضا را آغاز کنیم، اگر کشورها بهصورت مستقل بخواهند به فضا روند و سیارات را استعمار کنند، جنگها در مرحلهای دیگر بین بشریت ادامه خواهد یافت، عدم تشکیل دولت جهانی به این معناست که کشورها شروع به گرفتن سیارات به اسم خود میکنند و زمین سیارات دیگر را به خاک خود اضافه خواهند کرد و این موضوع باعث ضعف بشر میشود که تمرکز را بجای گسترش در فضا بهسوی رقابت و جنگ با یکدیگر معطوف میکند و همین ممکن است مانعی بر سر راه ما باشد.
بشر بایست تحت یک عنوان و با یک پرچم بهسوی تسخیر فضا و سیارات دیگر قدم بردارد.
درحالیکه انسانها هنوز قادر به سفر بین ستارهای به معنای واقعی نیستند (غیر از چند کاوشگر رباتیک مانند فضاپیمای پایونیر، وویجر و نیوهورایزنز)، ما قادر به نجوم رادیویی پیشرفته میباشیم، به این معنی که ما تمدن نسبتاً با فناوری هستیم.
اگر تمدنی بیگانه برای انجام جهشهای تکاملی و تکنولوژیکی، با توجه به قدمت جهان، بهاندازه ما زمان نیاز داشته باشد، بنا بر قوانین احتمالات، باید حداقل چندگونه بین ستارهای وجود داشته باشد که تا الآن کهکشان خود را مستعمره کرده باشند.
راههای مختلفی وجود دارد که میتوانیم پیشرفت تمدن بشری را اندازهگیری کنیم. رشد جمعیت، ظهور و سقوط امپراطوری ها، توانایی تکنولوژیکی ما برای رسیدن به ستارهها. اما یک معیار ساده محاسبه میزان انرژی مصرفی انسان در هر زمان معین است. همانطور که بشریت گسترشیافته و پیشرفت کرده است، توانایی ما در مهار انرژی یکی از مفیدترین مهارتهای ما است. همچنین تمدنهای سیارات دیگر ممکن است مهارتهای مشابهی داشته باشند، مصرف انرژی یک گونه، معیار تقریبی خوبی برای قدرت تکنولوژیکی آن است. ایدهی پشت مقیاس کارداشف نیز همین است.
- در این مقیاس، تمدنها به 3 نوع براساس انرژی طبقهبندی میشود: تمدن سیارهای، تمدن ستارهای و تمدن کهکشانی
- تمدن نوع 1 (سیاره ای) می تواند به تمام انرژی موجود در سیاره خود دسترسی داشته باشد و آن را برای مصرف ذخیره کند. (مهار تمام انرژیی که از خورشید به زمین میرسد) به طور فرضی، آنها همچنین باید بتوانند رویدادهای طبیعی مانند زلزله، فوران های آتشفشانی و غیره را کنترل کنند.
- تمدن نوع 2 (ستاره ای) می تواند مستقیماً انرژی یک ستاره را مصرف کند، به احتمال زیاد از طریق استفاده از کره دایسون.
- تمدن نوع 3 (کهکشانی) قادر است تمام انرژی ساطع شده از کهکشان خود و هر جسم درون آن مانند هر ستاره، سیاهچاله و غیره را جمع آوری و مصرف کند.
- برخی از مشخصات این سه نوع تمدن شامل :
تمدن نوع 1 : جامعه بین سیاره ای، فناوری های توسعه یافته، درک قوانین فیزیک، فناوری فضایی، فناوری هسته ای، ارتباطات الکترومغناطیسی، آغاز پرواز فضایی، سفر بین سیاره ای، استقرار در فضا، تلاش های اولیه برای ارتباط بین ستاره ای، آغاز گذر از محدودیت های منابع سیاره
تمدن نوع 2 : جامعه و سیستم بین ستاره ای، ساخت زیستگاه های فضایی، ساخت کره دایسون برای گرفتن انرژی از ستاره، جستجوی و ارتباط با تمدن های هوشمند در فضا، طول عمر اجتماعی طولانی، آغاز سفر و استعمار بین ستاره ای، استفاده از تمام انرژی خروجی تابشی از ستاره (خورشید)، جابجایی عظیم. کشتی های ستاره ای عظیم، استفاده گسترده از پروب ها
تمدن نوع 3 : ایجاد تمدن کهکشانی و استعمار کهکشان، ارتباطات و سفر فوق سریع بین ستاره ای، عمر اجتماعی بسیار طولانی، جاودانگی، استفاده از منابع انرژی کل کهکشان، شاهکارهای مهندسی اختر. ارتباطات عجیب و غریب، استفاده از نوترینوها، تاکیون ها، سفر FTL، امواج "i"، مهندسی مظومه ها، استفاده گسترده از ماده قابل برنامه ریزی، امکان آپلود خود در ماده و سوپرکامپیوترها، امکان ایجاد حیات پان اسپرمی
بشر هنوز با تمدن نوع 1 فاصله دارد و احتمالاً تا یک الی سه قرن دیگر به آن میرسد، ازیکطرف، رسیدن به نوع 1 بسیار آسان به نظر میرسد. تولید انرژی را در اولویت اصلی خود قرار دهید و درنهایت به آن خواهید رسید. اما هر نوع منبع انرژی محدودیتهایی دارد. در یک مورد شدید، مانند سوزاندن هر اونس سوخت فسیلی که میتوانیم، میتواند به سطحی از تغییرات آب و هوایی منجر شود که میتواند همه ما را در یک فیلتر بهاصطلاح بزرگ بهپایان برساند. اگر منقرضشده باشید نمیتوانید به یک تمدن نوع اول تبدیل شوید.
آخرین مرحله برای یک تمدن استعمار کل جهان میباشد، یک تمدن کهکشانی نوع 3، ممکن است با تبدیل ماده به تشعشع و ایجاد انرژی بهطور هدفمند در مقیاس کیهانی، بتواند یک جهان بسته را بشکند و توپولوژی فضا-زمان را تغییر دهد. یک ابرتمدن ممکن است بتواند نقاط دوردست کیهان ما را با نوعی از ماده قابلبرنامهریزی به هم متصل کند و بتواند تلاشهای خود را برای استفاده از منابع انرژی هماهنگ کند، در صورت داشتن زمان کافی، حتی اگر چنین تمدنی در کیهان وجود نداشته باشد، شانس آن وجود دارد که سرانجام یک یا چند تمدن به این مرحله دست یابند و میلیونها تمدن نیز در این راه شکستخورده و حذف میشوند
این طبقهبندی تمدنها شامل زیرمجموعهها و شمارههای بالاتر غیررسمی نیز میشود که پرداختن به آنها یک مقاله کامل دیگر را طلب میکند، تمدن زمینی ما براساس تحقیقات بنا بر میزان انرژی مصرف شده در شماره 0.7 قرار میگیرد.
با رسیدن به تمدن نوع یک و دو، انسان خداگونه شکل خواهد گرفت، بهعنوانمثال، تصور استفاده از کره دایسون و یا تعداد زیادی ماهواره غولپیکر در فضا برای گرفتن انرژی خورشیدی و سپس ارسال آن انرژی از طریق امواج مایکروویو به زمین دشوار نیست. این ما را به یک تمدن نوع 1 میرساند.
رسیدن به تمدن نوع 3 یعنی خداوارگی به معنای واقعی، این تمدن ظرفیت مهندسی کل کهکشان و خلق موجودات دیگر را خواهد داشت.
همچنین معیارهای دیگری برای طبقهبندی تمدنها وجود دارد، کلیترین پارامترها شامل: منابع انرژی فوقالعاده قدرتمند، مهار تودههای جامد عظیم و انتقال مقادیر زیادی اطلاعات از انواع مختلف در فضا است.
برای مثال تمدن نوع دوم میتواند محتویات صدهزار کتاب را در سراسر کهکشان با فاصله صدهزارسال نوری در مدتزمان صد ثانیه ارسال کند، تمدن نوع سوم میتواند اطلاعات مشابهی را در فاصله ده میلیارد سال نوری، تقریباً به شعاع جهان قابلمشاهده، با زمان انتقال تنها سه ثانیه ارسال کند.
اکنون تمدن نوع اول و چگونگی رسیدن به آن و آینده بشریت را بررسی میکنیم:
تمدن نوع 1 بر تمام انرژی موجود در سیاره خود، که از ستاره همسایه میآید، تسلط یافته است. انرژی، اطلاعات و مواد خام خود را از انرژی شکافت و همجوشی و منابع تجدیدپذیر استخراج میکند. این تمدن قادر به پروازهای فضایی بین سیارهای است. دیگر ویژگیهای این تمدن مهندسی سیاره در مقیاس بزرگ؛ پیشرفتهای پزشکی برای از بین بردن بیماری و کندی پیری؛ دولت چند سیارهای و تجارت بین سیارهای است، موجودات این تمدن با تکنولوژی تقویت شدهاند. اما همچنان در معرض انقراض هستند.
یک تمدن نوع 1 هزاران برابر خروجی سیاره فعلی ما، حدود 100 تریلیون وات، انرژی مصرف میکند. انرژی کافی برای دستکاری در وقوع برخی پدیدههای طبیعی مانند زلزله یا آتشفشانها خواهد داشت و میتواند شهرها را بر روی اقیانوسها بسازد.
ما میتوانیم آغاز یک تمدن نوع اول را در زمین ببینیم، یک زبان جهانی درحالتوسعه است (انگلیسی)، یک سیستم ارتباطی جهانی شکلگرفته (اینترنت)، سیستمهای اقتصادی جهانی به وجود آمده (سازمان تجارت جهانی و اتحادیه اروپا) یک فرهنگ جهانی درحالتوسعه است (رسانههای جمعی، تلویزیون، موسیقی، و فیلم و سینما و ...) و یک سازمان جهانی که سرآغاز دولت جهانی میباشد در حال ظهور است (سازمان جهانشمول احرار)
برای دستیابی به تمدن نوع اول، بشریت باید بتواند با سایر نقاط جهان ارتباط برقرار کند، اتحاد تشکیل دهد و بر چندین حوزه تمرکز کند: جهانیسازی، ایجاد زیرساخت برای تسهیل ارتباطات و همکاری بینالمللی، آموزش، تحقیق و توسعه، و نوآوری، و همچنین ایجاد پیوندهای قوی بین دیاسپورا (جوامع دور از وطن) و از همه مهمتر تشکیل دولت جهانی، کمرنگ سازی مرزها، صلح جهانی پایدار و جهانشمولیسم.
اگر توسعه و جهانشمولیسم با شکست مواجه شود، این احتمال وجود دارد که جهان نتواند به تمدن نوع اول دست یابد. و اگر دولت جهانی شکل نگیرد و ملیگرایی افراطی و عقاید دینی رشد کند، پیشبینی میشود که بشریت در «پرتگاه» فرو خواهد رفت.
دستیابی به تمدن نوع اول و فتح سیارات دیگر، مستلزم اتحاد ملل جهان، مشارکت و همکاری همهجانبه دولتها و سازمانها تحت ساختار نوین دولت جهانشمول میباشد.
در جهانشمولیسم، فرهنگهای محلی با فرهنگ جهانی همزیستی خواهند داشت. سرمایهداری فکری جایگزین سرمایهداری کالایی میشود. دولت جهانی تشکیل میشود و بودجه سازمانهای جهانی را برای توسعه و پیشرفت و مبارزه با تهدیدات رایج مانند همهگیریها و دیگر رویدادهای انقراض، تروریسم و دیکتاتوریها، تأمین میکنند.
- در بخش بعدی آینده بشریت درصورت رسیدن به تمدن نوع یک را پیشبینی میکنیم و شما را با مفاهیم جدیدی از آینده آشنا خواهیم کرد.
در سال 2161، بشر به تمدن نوع اول میرسد و مصادف با آن انسان سایبورگ به وجود میآید، ایمپلت های سایبرنتیک به مغز و اندام دیگر بدن متصل میشوند و بسیاری از محدودیتها برداشته خواهد شد.
با پیشرفت وسیع فناوری کریسپر، ژنها کاملاً اصلاح میشوند و طول عمر افزایش چشمگیری پیدا کرده و ترا-انسان شکل میگیرد.
در آن زمان، زمین یک یوتوپیا خواهد شد. اکوسیستمهای زمین پس از قرنها که فعالیتهای انسانی منجر به آسیبهای فاجعه بار به زیستگاههای طبیعی شده است، در حال تعمیر هستند. بسیاری از گونهها در نتیجه آلودگی، تغییرات آب و هوایی، جنگلزدایی، استخراج معادن، ساخت شهرهای جدید، جنگها، حوادث صنعتی، آزمایشهای ژنتیکی و نانوتکنولوژی منقرض شدند. اما حیوانات و گیاهان منقرض شده با استفاده از ترکیبی از سوابق فسیلی، نمونههای DNA، مدلهای کامپیوتری و مهندسی مولکولی بازسازی و به زندگی بازگردانده میشوند.
بیابانها با استفاده از باران مصنوعی و سایر اشکال کنترل آبوهوا دوباره به جنگل تبدیل میشوند. دریاچهها و رودخانههای سمی در حال پاکسازی هستند. اقیانوسها اسیدزدایی و خنک میشوند و حیات دریایی جان تازهای میگیرد.
در آینده مریخ پس از موج مهاجرتها و استعمار گسترده، به خانه دوم بشر تبدیلشده و پر از شهرهای بزرگ میشود که با یک شبکه ریلی خودکار به هم متصل هستند. سفر به مریخ برای اکثر مردم ممکن میشود و با تولد انسانها در آنجا، نسل مریخیها شکل میگیرد، مریخ اولین سیارهای خواهد بود که به جمهوری جهانی ملحق میشود.
قمر زمین ماه نیز میتواند به یکی از کلونیهای بزرگ تبدیل شود، با رشد ساخت و سازها در ماه و گسترش پایگاهها و تولید نانوسیم کربنی، امکان ساخت شهر در فضای بسته در ماه فراهم شده و ماه میتواند میزبان مهاجران، دانشمندان و محققان، توریستها و گردشگران فضایی، آزمایشگاهها و کلونیها و رباتها باشد.
در آینده استخراج سیارک بیشترین درآمد را برای بشر ایجاد میکند. هزاران سیارک استخراج میشوند و منابع مالی بسیار گستردهای را در اختیار ما قرار خواهند داد. پیشرفتها در فناوری نانو و زمینههای مرتبط، این سیارکها را قادر میسازد تا اتم به اتم جدا شوند تا هیچچیز هدر نرود. چندین نوع فلز گرانبها برای استفاده در صنایع پیشرفته برداشت میشود. سیارکها توخالی میشوند و فضای داخلی آنها به نیروگاهها، ایستگاههای تحقیقاتی و سکونتگاههای عظیم برای انسانها تبدیل خواهد شد.
مشتری نیز هدف کاوشگران خواهد بود که عمدتاً از رباتهای فرا-انسانی و بهشدت تغییریافته تشکیلشدهاند، قمرهای مشتری برای فلزات، مواد معدنی و غیره مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.
حتی سیارات دوردست مانند اورانوس و نپتون هم میتواند برای معادن گاز مورد بهرهبرداری قرار گیرد، انتظار میرود که پیشرفتها در قرنهای آینده به طرز چشمگیری افزایش یابد.
پلوتون و کمربند کویپر میتواند برای مواد معدنی مورد استخراج گسترده قرار گیرد. کمربند کویپر ناحیهای از منظومه شمسی فراتر از مدار نپتون است که شامل بیش از یک تریلیون دنبالهدار، سیارک و سایر اجرام کوچک است که منبعی بسیار عظیم از مواد آلی و معدنی و فلزات برای بشر به شمار میآید. این یک دورخیز بالقوه برای تبدیلشدن به تمدن بین ستارهای نوع دوم است.
- سرانجام بخش اعظم منظومه شمسی با شبکههای عصبی به مواد هوشمند و سیستمهای خود تکرارشونده و ماشینهای فون نویمان تبدیل میشود. این به هوش مصنوعی قدرتمند اجازه میدهد تا با نانو-رباتیک آزمایشهای علمی در مقیاس بزرگ و عملیات استخراج خودکار را انجام دهد. حال با بهرهبرداری از منابع منظومه شمسی و انرژی خورشید، انبساط بشریت بهسوی استعمار کهکشان آغاز میشود.
پیشبینی میشود که در مراحل آخر تمدن نوع اول، شکلی از آگاهی جمعی یا "مغز جهانی" ساخته شود که میتواند تمدن را متحد کرده و سیارات را در برگیرد، مغز جهانی یک شبکه فناوری اطلاعات و ارتباطات سیارهای خواهد بود که همه افراد و فناوری آنها را به هم متصل میکند. ازآنجاییکه این شبکه اطلاعات گسترده را ذخیره میکند، وظایف هماهنگی و ارتباطی بیشتری را از سازمانهای سنتی به عهده میگیرد و بهطور فزایندهای هوشمند میشود و نقش مغز یک سیاره را ایفا میکند.
این مفهوم از 'اینترنت مغزی' میتواند به گروههای بزرگی از مردم کمک کند تا با هماهنگی و همکاری بینظیر به اهداف حساس دست یابند. بااینحال، اگر مغز جهانی بیشازحد مورداستفاده قرار گیرد، میتواند منجر به از دست دادن احساس استقلال و اراده آزاد در افراد شود و سرقت هویت معنایی کاملاً جدید پیدا خواهد کرد.
این سیستمهای هوش مصنوعی بهسرعت از تواناییهای انسان پیشی میگیرند، و این امکان را برای مغز جهانی فراهم میکنند که ماهیت سایبرنتیکی پیدا کند. یک متاسیستم نوظهور از هوش فردی انسان همراه با ایمپلنتهای سایبرنتیک شبکهای از 'اعصاب' را ایجاد میکند که زیرسیستمها را به هم متصل میکند و فعالیت آنها را هماهنگ میکند. چنین هماهنگی میتواند یک هوش جمعی ایجاد کند.
هر شخص توسط یک شبکه زیرفضایی پیچیده به مجموعه مغز جهانی متصل میشود و به هر یک از اعضا اطلاعات و راهنمایی مداوم داده میشود. آگاهی جمعی به آنها این توانایی را میدهد که نه تنها 'افکار مشابه' را به اشتراک بگذارند، بلکه بهسرعت با تاکتیکهای جدید سازگار شوند. مجموعه افراد با مغز جهانی میتوانند بهعنوان یک نهاد واحد تصمیمگیری کنند.
بسیاری از مفاهیم در این مقاله ممکن است در این زمان قابلفهم نباشد چراکه مخاطب من آیندگان هستند.
یک تمدن نوع دوم بر منظومه شمسی خود کنترل دارد و ممکن است بتواند قدرتی معادل یک ستاره را مهار کند. انرژی همجوشی، اطلاعات و مواد خام را از چندین سیستم خورشیدی استخراج میکند. قادر به مداخله تکاملی، سفر بین ستارهای، ارتباطات بین ستارهای، مهندسی ستارگان، شکلدهی زمین و تأثیر در مقیاس خوشههای ستارهای است.
با رسیدن به تمدن نوع دوم جاودانگی دیجیتال نیز حاصل میشود، بسیاری از انسانها در شبیهسازی های عظیم و فوق واقعی زندگی میکنند. برخی دیگر از اجسام مصنوعی و بیولوژیکی استفاده میکنند که برای آنها در دنیای فیزیکی با استفاده از نسخههای پیشرفته فناوری نانو و مواد قابلبرنامهریزی ایجاد شده است.
در این مرحله؛ مریخ به سیارهای تبدیل شده است که میتواند طیف گستردهای از حیات جانوری و گیاهی را پشتیبانی کند. انسانهای بیولوژیکی بدون لباس فضایی روی سطح مریخ راه میروند. مریخ اکنون خانه دیگری است که عملاً به یک پشتیبان برای بشر تبدیل شده است.
تنها منبع پایانناپذیر انرژی که میتواند یک تمدن را برای چندین میلیارد سال حفظ کند، دوتریوم است (که در همجوشی هستهای استفاده میشود). بنابراین، پایداری یک تمدن باید شامل 'کنترل دقیق بهرهبرداری از منابع موجود' باشد. مشکلات مربوط به انرژی باعث میشود اکثریت قریب بهاتفاق تمدنها در پروژه استعمار فضایی شکست بخورند. اگر انسانها مصرف انرژی خود را بهطور متوسط 4 درصد در سال افزایش دهند، میتوانند طی کمتر از 100 سال به تمدن نوع یک، در هزار سال به نوع دو برسند، البته مصرف انرژی نمیتواند پارامتر اصلی برای توضیح انتقال از یک نوع به نوع دیگر باشد. تمدنها باید ابزاری برای حفظ نرخ رشد خود باوجود شرایط آب و هوایی، شرایط محیطی و بلایای طبیعی بزرگ، حتی در مقیاس کیهانی داشته باشند. تمدنی که به سمت نوع دوم حرکت میکند باید در سفرهای فضایی، ارتباطات بین سیارهای، مهندسی ستارهها و آبوهوا تسلط داشته باشد. همچنین باید یک سیستم ارتباطی سیارهای مانند اینترنت ایجاد کرده باشد. تنها تهدید جدی برای تمدن نوع دوم، انفجار یک ابرنواختر مجاور خواهد بود، درحالیکه هیچ فاجعه کیهانی شناخته شدهای قادر به از بین بردن تمدن نوع سوم نخواهد بود.
استعمار بخشی جداییناپذیر در تاریخ بشریت بوده است و سیستمهای اجتماعی بشر نشان میدهد که این امر ادامه خواهد داشت. درحالیکه انسانها در سیستمهای پیچیده سازمانی، فرهنگی، ممتیک و ژنتیکی تکامل مییابند، تمام این سیستمها تمایلات بلندمدتی برای استفاده از منابع مفید برای توسعه و گسترش نشان میدهند.
بنابراین باید انتظار داشته باشیم که وقتی سفرهای فضایی امکانپذیر است، برخی از فرزندان ما ابتدا سیارات، سپس ستارهها و سپس کهکشانهای دیگر را مستعمره کنند.
و ما باید انتظار انبساط بشر برای تسخیر کهکشان در آینده دور را داشته باشیم، حتی اگر اکثر فرزندان ما به دنبال این نباشند و اهداف ناچیزی برگزینند و یا ترس از تماس با بیگانگان داشته باشند و یا بخواهند جهان را در حالت طبیعی خود حفظ کنند و به وضع موجود راضی باشند.
حداقل تا زمانی که سازمانهایی که به دنبال توسعه، گسترش، رقابت و دستیابی به اهداف کلان هستند، وجود داشته باشند، کشف و فتح سیارات، قابلانتظار خواهد بود.
از نظر فنی، استعمار فضایی امکانپذیر به نظر میرسد، حتی اگر فراتر از تواناییهای فعلی ما باشد، زیرا حتی اکنون نیز توان تولید فناوریهای فضایی پیشرفته را داریم. ساخت فضاپیماهای بینستارهای و خودکفا اکنون تقریباً امکانپذیر میباشد اگر آنقدر ثروتمند بودیم که بتوانیم آنها را بسازیم. و هوش ماشینی سفر فضایی (مصنوعی یا آپلود شده با قابلیت بازتولید مبتنی بر فناوری نانو) در عرض چند قرن قابلدستیابی است. همچنین با توجه به منابع کافی، هیچ محدودیت آشکاری برای سرعت فضاپیما (به غیر از سرعت نور) وجود ندارد. "بزرگترین مشکل ما برای پیشروی بهسوی فضا و ساخت کشتیهای بین ستارهای، محدودیتهای مالی و اقتصادی میباشد، در صورت تأمین منابع مالی عظیم، کسب این دستاوردها بهسرعت ممکن خواهد بود."
انتظار میرود در آینده و با رسیدن به نقطه انفجار یا انبساط تمدنی، بشر همهجاهای موجود حاوی منابع قابلاستفاده را پر کند. حتی اگر باارزشترین منابع بین ستارهها یا در مراکز کهکشانی باشد، فرزندان ما از تمام مواد و منابع انرژی که میتوانند ازنظر اقتصادی به آن دسترسی داشته باشند، ازجمله منابع موجود در منظومههای خورشیدی استفاده خواهند کرد. تمدن در این مرحله "پراکنده و سازگار" خواهد شد تا فراتر از دسترس هر فاجعه بزرگ (مثلاً یک ابرنواختر) گسترش یابد تا از نابودی کامل جلوگیری کند.
در نهایت، انتظار میرود تمدن پیشرفته بهطور قابلتوجهی مکانهای مستعمره شده را مختل کند و محیط را با ساختارهای ایدهآل تطبیق دهد. هر زمان که سیستمهای طبیعی برای حمایت از مستعمرهنشینان ساختار ایدهآلی نداشته باشند، تغییراتی ایجاد میشود. درست مانند زمین، تمدن بشری هر بلایی را که بر سر طبیعت زمین آورده است، بر سر دیگر مستعمرات خود نیز خواهد آورد. حتی تمدن پیشرفتهتر ممکن است ستارهها را از هم جدا کنند، یا آنها را در کرههای دایسون در طی یک میلیون سال محصور کنند و انرژیشان را بمکند. حتی ممکن است کهکشانها بهصورت عمده بازسازی شوند.
زمانی که ما قدرت کافی برای کنترل طبیعت داشته باشیم و به استقلال کامل از طبیعت برسیم، هر طور که منافعمان ایجاب کند با طبیعت برخورد خواهیم کرد و هر تغییری لازم باشد را اعمال میکنیم، درآخر شاید دیگر نیازی به طبیعت نداشته باشیم و این نبرد را با حذف طبیعت به اتمام برسانیم.
حتی یک دیستوپیا نیز برای آینده بشر متصور است، حکومت دیکتاتوری کهکشانی میتواند جنگ و نابودی برای تمام کهکشان به بار آورد، گسترش تهاجمی و بیرحمانه برای تسخیر کهکشان میتواند مشکلات غیرقابلکنترلی به وجود آورد و حتی ما را وارد جنگهای بین ستارهای با دیگر تمدنهای هوشمند کهکشان بکند، چنین جنگی میتواند صدمهای جدی به هر تمدن و کهکشان وارد کند. در مسیر برپایی حکومت کهکشانی احتمال آنکه با تمدنهای ضعیفتر مواجه شویم وجود دارد و یک حکومت مستبد احتمالاً راه مناسب و صلحآمیزی را برای برخورد با آنها طی نمیکند، با توجه به قانون احتمالات و معادله دریک، احتمال زیاد تمدنهای پیشرفته دیگری در کهکشان ما وجود دارند و آنها نیز ممکن است به دنبال تسخیر کهکشان باشند و ما را تهدیدی علیه خود ببینند، جنگ بین دو تمدن ستارهای بسیار با اکنون متفاوت خواهد بود، ما در حال حاضر نیز بمب بیشازحد نیاز برای نابودی زمین داریم، تصور اینکه دهها هزارسال دیگر چه سلاحهایی ساختهایم بسیار ترسناک است، در یک جنگ بین ستارهای، سیارهها در چشم به هم زدنی از هستی محو خواهند شد.
برپایی جمهوری جهانی هدف نهایی ما می باشد، لیکن بایست تمهیدات لازم را برای آنکه جمهوری جهانی، تبدیل به دیکتاتوری جهانی نشود اعمال کنیم.
بشریت در حال ظهور در کهکشان است و بهسختی شروع به استفاده از منابع منظومه شمسی و پتانسیلهای باورنکردنی سفرهای فضایی کرده است. تمدنهای دیگر در مرحله پیشرفتهتر فناوری ممکن است کل منظومه سیارهای خود را به یک کره دایسون عظیم تبدیل کرده باشند تا هر فوتون انرژی خورشیدی را جذب کنند. حتی اشکال پیشرفتهتر حیات ممکن است با استفاده از فناوریهایی که تقریباً فراتر از درک فعلی ما هستند، کهکشانی از منظومههای ستارهای یا گروههایی از کهکشانها را کنترل کنند.
در حال حاضر، تجربهای نژاد بشر از حیات، به یک سیاره از ترلیاردها محدود شده است، در آینده اگر نابود نشویم سرانجام روزی اولین ارتباط با تمدن هوشمند دیگری برقرار میشود و ما باید برای آن روز آماده باشیم و تمام احتمالات را درنظر بگیریم، همچنین ما باید راههای متعددی که تمدنهای پیشرفته در سراسر کهکشان میتوانند خود را به دیگران نشان دهند را کشف کنیم و به دنبال ردپاهایی از فعالیتهای آنها بگردیم.
کاملاً قابلتصور است که انواع راههای ارتباطی بین ستارگان وجود دارد که ما کاملاً از آنها بیاطلاعیم. موجودات فرازمینی میتوانند با رمزگذاری و نمادهایی که ما نه میتوانیم درک کنیم و نه به آنها پاسخ دهیم، به ما سیگنال میدهند، ما ممکن است شاهد فعالیتها و پیامهایی باشیم که به دلیل تجربه و دانش محدودمان آنها را تولید شده توسط بیگانگان نمیدانیم.
این امکان نیز وجود دارد که بعضی از گونهها در کیهان توانسته باشند خود را با محیط ادغام کنند و ماده مرده را به ماده متفکر تبدیل نمایند. دراینصورت امکان تشخیص آنها بسیار پیچیدهتر خواهد شد، شاید ما درجایی اشتباه به دنبال حیات میگردیم، ممکن است تمدنی در نزدیکی ما باشد که بتواند از جستجوهای رادیویی، حرارتی، تلسکوپها و ماهوارههای ما مخفی بمانند.
در یک طبقهبندی دیگر، تمدنها بر اساس اصلاح و ادغام با محیطشان درجهبندی میشوند، مقیاس کارداشف و این طبقهبندی مستقیماً باهم مرتبط نیستند. بهعبارتدیگر، مقدار انرژی یک تمدن لزوماً به معنای تعامل پیچیدهتر با ماده و ادغام نزدیکتر با محیط نیست.
- در این مقیاس نیز تمدنها به سه نوع دستهبندی میشوند:
- تمدن کلاس 0 از محیط همانطور که هست استفاده میکند (حیوانات)
- تمدن کلاس 1 محیط را متناسب با نیازهایش تغییر میدهد (انسان)
- تمدن کلاس 2 خود را متناسب با محیط تغییر میدهد (انسانهای بهبودیافته ژنتیکی)
- تمدن کلاس 3 بهطور کامل با محیط ادغامشده است
- در آخر طبقهبندی جدیدی برای تمدنها ارائه میکنم که معیار آن انرژی و ادغام پذیری نمیباشد، بلکه در این مقیاس گستردگی حکومت یک تمدن معیار قرار میگیرد:
- سطح A: تمدنی است که توانسته دولت جهانی فراگیر در سطح سیاره خود به وجود آورد (Planetary-Gov)
- سطح B: تمدن چند سیارهای است که توانسته بر بیشتر از یک سیاره تسلط کامل یابد و حکومت را به سیارات نزدیک گسترش دهد (Multiplanetary-Gov)
- سطح C: تمدنی است که منظومههای ستارهای دیگر را استعمار کرده و به حکومت میان ستارهای رسیده (Stellar-Gov)
- سطح D: تمدن کهکشانی است که بر کل کهکشان حکومت میکند (Galactic-Gov)
- سطح E: تمدن فرا کهکشانی است بر چند کهکشان حکومت میکند (Extragalactic-Gov)
- سطح F: تمدن کیهانی است که توانسته تمام کهکشانها را تحت سلطه گیرد (Universal-Gov)
این مقیاس و مخصوصاً توضیح تمدنهای فراتر از سطح C نیاز به مقالهای دیگر دارد. دستیابی به تمدن کهکشانی بدون امکان جابجایی با سرعت نور ممکن نخواهد بود و فراتر از آن نیز نیاز به سفر FTL (سریعتر از نور) دارد و این فقط شرط لازم است نه کافی.
تمدنهای فراتر از سطح C فقط در تئوری قابلبررسی است، در تئوری، تمدن یونیورسال F میتواند ساختار و تاروپود هستی را بهگونهای تغییر دهد که فراتر از درک باقی تمدنها است، این تمدن بر قوانین هستی تسلط یافته و عملاً خدا شده است. در واقع این یک تمدن واحد خواهد بود تبدیل به یک موجود مافوق پیشرفته شده است، این سطح نقطه اوج تکامل در هستی است، در اینجا با یک هوش جهانی مواجه هستیم که در تمام کیهان گسترانده شده و فارغ از مکان و زمان میباشد و میتواند در یک زمان در همهجا حضور داشته باشد، این هوش به دنبال استعمار یا تسلط نخواهد بود بلکه نقش هماهنگی خواهد داشت و تعادل را در کیهان برقرار میکند.
- Article By Shayan Saoshyant - Founder & Head Of ΛHRAR 𝐔niversal Organization
telegram channel: https://t.me/AOrgan - @AOrgan
Utopia City Group: https://t.me/AhRaRAcademy
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی سازمان جهانشمول احرار ، چگونگی استعمار فرانوین سایبری
مطلبی دیگر از این انتشارات
یونیورسالیسم / جهانشمولیسم
مطلبی دیگر از این انتشارات
همرنگ جماعت نشوید و قواعد را تغییر بدهید