استارتاپ ویزای کانادا

خیلی‌ دیدم که آدم‌ها می‌گند که همه چیز از فلان جا شروع شد. ولی حقیقت اینه که برای من هیچ وقت انقدر روشن نبوده که چیزها دقیقا از کجا و چطور شروع می‌شند. به نظرم سلسله حوادثی که آدم‌ها رو توی زندگی به یه نقطه یا یه تصمیم خاص می‌رسونند معمولا پرشمارتر و پیچیده‌تر از اونی هستند که به سادگی بشه تحلیل کرد که کدوم‌هاشون دقیقا از کجا شروع شدند و چه سهمی توی چیزی که هستیم و جایی که ایستادیم دارند. ولی خب ساده‌سازی پدیده‌ها برای قابل فهم‌ کردن دنیای پیچیده اطراف‌مون، یکی از کارکردهای اجتناب‌ناپذیر ذهن ماست. برای همین همیشه دوست داریم فرض کنیم که دقیقا می‌دونیم که همه چیز از کجا و چطور شروع شد ...

به هر حال همه چیز از خیلی وقت پیش شروع شد! اوایل مرداد ۱۳۹۹ توی یه کافه تو غرب تهران اولین روزی بود با یکی از همکلاسی‌‌های دوره فوق به این نتیجه رسیدیم که ایران دیگه جای زندگی نیست. اون موقع هنوز خیلی هم دقیق نمی‌دونستیم که کار درست چیه ولی علی‌رغم اینکه هر دومون فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران بودیم در مورد دوتا موضوع اتفاق نظر داشتیم یکی اینکه نمی‌خوایم مثل خیلی‌ها خودمون رو درگیر ویزای تحصیلی کنیم و ادای درس خوندن در بیاریم و یکی دیگه اینکه هر دو می‌دونستیم که نمی‌خوایم به یه کشور غیر انگلیسی زبان مهاجرت کنیم و دردسرهای یادگیری یه زبان سوم از صفر رو به جون بخریم ...



به زودی این متن رو کامل خواهم کرد. اگر از توییتر به اینجا نیومدید پیشنهاد می‌کنم اول این رشته توییت رو بخونید که بدونید داستان این متن نصفه نیمه چیه ؛)))

https://twitter.com/ali_h7521/status/1457054862307385345?s=20