همه چیز در مورد «Black Mirror: Bandersnatch» هدیه غافلگیرکننده نتفلیکس!

Black Mirror: Bandersnatch
Black Mirror: Bandersnatch

کمتر پیش می آید که نتفلیکس دست به کاری بزرگ و بلند پروازانه ای بزند و خبر آن در رسانه ها مثل توپ نترکد. ساخت یک قسمت تعاملی در مجموعه «Black Mirror» با نام «Bandersnatch» هم از این قاعده مستثنی نیست. این قسمت ویژه «آینه سیاه» که در سکوت خبری کامل ساخته شده بود، توسط نتفلیکس به عنوان هدیه ویژه در ایام تعطیلات کریسمس سال ۲۰۱۸ رونمایی شد و طبق انتظار تبدیل به خبر یک بسیاری از رسانه ها شد!

ماجرا از کجا آغاز شد؟!

در سال ۲۰۱۷ در همین روزها «HBO» سریالی تعاملی با نام «موزائیک» به کارگردانی استیون سودربرگ را در قالب یک اپلیکیشن اختصاصی ارائه کرد. البته با وجود عملکرد فوق العاده اپلیکیشن اختصاصی سریال و جذابیت در ساختارش، مدیران نتفلیکس معتقد بودند نمایش سریال تعاملی در یک اپلیکیشن جداگانه نمی تواند مزیت رقابتی خاصی باشد.

پس از آن تد ساراندوس مدیر ارشد محتوا و کارلا انگلبرت، مدیر محصولات نوآورانه نتفلیکس تلاش کردند تا اپلیکیشن نتفلیکس را در نسخه های موبایل و تلویزیون هوشمند برای نمایش سریال های تعاملی آماده کنند. (انگلبرت کسی است که برای اولین بار مجموعه کودکانه «گربه قصه گو» را به صورت تعاملی به نتفلیکس آورد.)

از آن طرف در چند دهه گذشته هیچ سریالی در تلویزیون به اندازه «آینه سیاه/Black Mirror» نتوانسته بود ابعاد تاریک و ترسناک فناوری را با جزئیات دقیق به تصویر بکشد و شاید به خاطر همین ویژگی خاص مدیران نتفلیکس برای رونمایی از ویژگی جدید سرویس خود به سراغ سازندگان این سریال جذاب رفتند تا ایده بلند پروازانه خود را مطرح کنند.

اوایل سال 2017 چارلی بروکر و آنابل جونز، سازندگان «آینه سیاه» با مدیران نتفلیکس در مورد ایده ای عجیب و بلند پروازانه بر سر میز مذاکره نشستند. همانطور که گفتیم آن روزها مدیران نتفلیکس از اولین تجربه پخش تعاملی محتوای کودک خود با نام «گربه قصه گو» بسیار هیجان زده بودند. برنامه ای که توانسته بود کودکان 5 تا 10 سال را با ارائه 26 انتخاب متنوع و تعاملی در حوزه داستان گویی به شدت سرگرم کند.

مدیران نتفلیکس در همان جلسه به چارلی بروکر و آنابل جونز پیشنهاد دادند تا با توجه به این موفقیت، قسمتی تعاملی برای مجموعه موفق و پرمخاطب «آینه سیاه» بسازند. اما در آن زمان خبرهایی منتشر شد که نشان می داد جونز به شدت با این پیشنهاد مخالف کرده است. دلیل مخالفت اولیه او هم این بود که به هیچ وجه از نسخه های پیشین سریال های تعاملی دل خوشی نداشته و به نظرش ایده ساخت سریال تعاملی بیشتر به چیزی مانند جادوگری شبیه می ماند.

با این حال یک سری خبرهای تکمیلی ولی غیررسمی در مورد تصمیم نهایی چارلی بروکر در رسانه ها درز کرد که نشان می داد او به عنوان خالق اصلی بعد از چند هفته مذاکره با نتفلیکس به این نتیجه رسیده که ایده مدیران این سرویس می تواند به محصولی بی همتا در تاریخ صنعت سرگرمی تبدیل شود. بروکر بعدتر در مصاحبه ای اعلام کرد چند هفته پس از صحبت با مدیران نتفلیکس، آن ها ایده ای را برای قسمت بعدی «آینه سیاه» مطرح کردند که تنها در ساختار تعاملی قابلیت اجرا داشت و بالاخره در حالی که هیچ کس انتظارش را نداشت رو جمعه نتفلیکس بدون هیچ مقدمه ای از این محصول خود با نام «Black Mirror: Bandersnatch» رونمایی کرد!

درباره «Bandersnatch» بیشتر بدانیم

تک قسمت تعاملی جدید آینه سیاه با نام «Bandersnatch»، بر اساس کتابی با همین عنوان ساخته شده است. «باندرزناج» داستان برنامه نویس نوجوانی است که در دهه 80 میلادی پس از کشتن همسرش به جنون دچار می شود. این برنامه نویس استفان نام دارد و فیون وایت هد، بازیگر فیلم «دانکرک» نقش اصلی را بر عهده دارد.

ساختار تعاملی و امکان انتخاب های متعدد سبب شده تا رمان پیچیده «باندرزناچ» به معمایی عجیب تبدیل شود. مجموعه انتخاب های موجود مانند خوردن قرص روان گردان یا ریختن آن در دستشویی، مسیر روایت قتل همسر استفان را در اوضاع روحی و روانی آشفته این شخصیت مشخص می کند.

مخاطبین این قسمت از «آینه سیاه» می توانند با استفاده از کنترل تلویزیون انتخاب های متعددی برای تعیین روند سریال داشته باشند. آن ها در طول سریال امکان این را دارند که پس از انتخاب مسیری خاص و دیدن سرنوشت استفان در آن مسیر داستانی، دوباره به انتخاب قبلی بازگردند و این بار با انتخابی جدید، استفان را به مسیر دیگری ببرند.

باندرزناچ با 5 پایان بندی متفاوت به انتهای خود می رسد و بیننده بدون انتخاب گزینه های جانبی می تواند در 40 دقیقه یکی از مسیرها را تا انتها برود. البته میلیون ها انتخاب جانبی نیز در این سریال وجود دارد که بیشتر آن را به یک بازی ویدئویی شبیه می کند. برای مثال انتخاب این که استفان چه نوع صبحانه ای بخورد می تواند ده ها گزینه داشته باشد. بر اساس گفته چارلی بروکر خالق سریال «آینه سیاه» میانگین زمانی که این سریال هر بیننده را به صفحه نمایش میخ کوب می کند، 90 دقیقه است.

یک فناوری بی نظیر

اما ارائه چنین ایده خلاقانه ای تنها به ساخت خود سریال ختم نمی شود و ابعاد فنی نمایش آن در سرویس استریم نتفلیکس نیز ابعاد پیچیده ای دارد. برای مثال نتفلیکس برای نمایش روان و بی نقص این قسمت از آینه سیاه، ویژگی «Pre-Cache» را به اپلیکیشن خود افزوده که بر اساس آن بخش هایی از سریال در آن ذخیره شده و این امر سبب می شود تا نوسان سرعت اینترنت به تجربه کاربر برای دیدن این سریال لطمه ای نزند.

البته این نوآوری نتفلیکس سبب شده تا نسخه های قدیمی ست آپ باکس هایی مانند کروم کست و اپل تی وی نتوانند این قسمت از «آینه سیاه» را نمایش دهند اما به گفته تاد یلین، قائم مقام تولیدات نتفلیکس هر خانواده ای حداقل یک دستگاه نمایش (شامل موبایل، تبلیت، لپ تاپ یا ست آپ باکس) با قابلیت های نمایش این قسمت ویژه را در اختیار دارد و جای نگرانی برای از دست رفتن فرصت دیدن «Bandersnatch» نیست.

ضمن اینکه تاد یلین معتقد است بازخوردهای این قسمت از آینه سیاه مسیر آینده تولیدات تعاملی نتفلیکس را مشخص می کند. او گفته:« اگر این قسمت بیننده های کافی داشته باشد، نتفلیکس نسخه تعاملی را در ژانرهای دیگر مانند ژانر ترسناک و کمدی نیز امتحان خواهد کرد.»

کارلا انگلبرت، مدیر محصولات نوآورانه نتفلیکس نیز معتقد است داستان پردازی خطی محدودیت های بسیاری به نویسنده ها تحمیل می کند ولی نتفلیکس همچون همیشه به دنبال امتحان چیزهای جدید برای در هم شکستن محدودیت هاست و روایت داستان های تعاملی به دلیل گره خوردن هنر و سرگرمی با فناوری و نوآوری یکی از بهترین نمونه ها برای ایجاد یک جریان جدید است.