زنان و پوشش

زنان و پوشش
زنان و پوشش

مدتی‌ است که بحث پوشش و حجاب در مملکت ما پررنگ‌تر، و تبدیل به مسئله‌ای سیاسی، و نه اعتقادی و نه حتی اجتماعی شده است‌. طبق عرف جاافتاده در جامعهٔ ما، با شنیدن واژه زن، رشته‌ای از واژگان دیگر در ذهنمان شکل می‌گیرد: حجاب، عفاف، حرمت، اسلام، انقلاب، مادر، همسر، وفاداری، فداکاری، صبر، پذیرش و... .

مام وطن ما، زنی چادرِپوسیده‌به‌سر، خمیده، با دستانی خالی از لطافت است که داغ از دست رفتن رویای عشقی پاک، داغ مرگ فرزندی شهید، داغ زخمهای شوهری بی‌پول، و داغ دردهای زنانگیِ تباه‌شده را بر دل دارد و با این همه، زیر لب از پدران قانون‌گذار ایران‌زمین سپاسگزار است!

این تداعی‌ها، زاده ی سالیان سال تکرار و پذیرش الگوهایی مشخص است. در فرهنگ ما از دیرباز، حتی زنان درباری و اشراف تحت امر مردانی بوده‌اند که به دلایل مختلف که شرحشان در این چند خط نمی‌گنجد، آنها را در پستوهای مختلف قایم می‌کرده‌اند؛ حال این پستو می‌تواند اندرونی نام داشته باشد، یا روبنده.

پنهان کردن زنان، تنها مختص فرهنگ ایران یا خاورمیانه یا آسیا نبوده است‌. نسبت دادن صفات شیطانی به ذات زنان همواره علتی بزرگ بوده برای آن که مردان تلاش بکنند از آنها بر حذر باشند، و زنان با درونی کردن این تهمت‌های شیطانی، و بلکه پذیرش آنها، تلاش می‌کرده‌اند تا برای دوری از چنین صفاتی، از مجرایی زاهدانه، منفعلانه، مهرورزانه و صلح‌طلبانه به خودسازی بپردازند.

سوالی که باید در ذهن ما شکل بگیرد این است که چرا با شنیدن واژه زن (که به اندازه واژه مرد مقدس است)، سوای تمام واژگان مثبت دیگر، به یاد آزادی، اختیار، مسئولیت اجتماعی، انتخاب، آگاهی، شادی، خنده، عشق و... نمی‌افتیم؟! چرا حضور زنان با ماتم و ستم گره خورده است؟!

پاسخ به این سوال مجالی طولانی می‌طلبد اما آنچه در رابطه با پوشش زنان برای من که خود به پوشش مناسب (و نه روسری) باور دارم از همه دردآورتر است، این است که نه زنانِ قدیم در پوشیدن آزاد بوده‌اند و نه زنانِ امروز در نپوشیدن...!

عده‌ای می‌گفتند: سرت نکن! حالا می‌گویند: سرت کن! ولی در این میان کسی نمی‌گوید: خودت چه فکر می‌کنی؟!

هرچند که متأسفانه چنین پرسشی به مذاق خیلی از زنانِ عادت‌کرده به سرنوشت مادرانشان هم خوش نمی‌آید!!


https://sugook.com/post/Zanvapoushesh