دوستان علی صدایم میکنند. اهل اصفهانم و دیگر سکوت!
قایق سواری با کتاب خودشناسی آلن دوباتن! (قسمت دوم)
آلن دوباتن ریشهی بسیاری از مشکلات درونی و بیرونیِ بشر را خودنشناختن عنوان میکند. او اعتقاد دارد در عصر حاضر آدمی نمیداند چه میخواهد و گیج و مبهوت، میرود آنجایی که جریان زندگی او را میبرد و اصلها را فدای فرعها میکند. چیزهایی را اولویت قرار میدهد که شاید اهمیتی نداشته باشد.
او معتقد است تعمّق فلسفی یکی از راه هایی است که انسان به کمک آن به شناخت ناآرامیهای درونی و تلاطمهای وجودی خود نزدیک میشود و اضطراب و مشکلات واقعی را از موارد فرعیِ مغز_شلوغ_کن و مغز_خراب_کن تفکیک میکند. البته رویهای دیگر به نام مدیتیشن وجود دارد که شرقیها از آن استفاده میکنند و در حالات خاصی مینشینند و تعادلات انرژی برای خود ایجاد میکنند. اما غربیها علاقه دارند مسائل را خرد خرد کنند و سپس آن را حل کنند.
تعمّق فلسفی اسم پیچیدهای دارد و شاید کار مُحیرالعقولی بنظر برسد. اما اینطور نیست. ما در حالیکه لمیدهایم و از زمان برای فراغت استفاده میکنیم، میتوانیم با قلم و کاغذ و پاسخ دادن به چند سوال ساده برای خودمان تعمّق فلسفی کنیم.
چرا اضطراب داریم؟
برای جواب به این سوال شروع میکنیم هرچیزی در آن لحظه برایمان اضطراب دارد را یادداشت میکنیم. (حداقل 7-8 مورد) اغلب ناراحتیهای ما برای این نیست که اتفاقات ناراحت کنندهای وجود دارد بلکه ناشی از آن است که اجازه نمیدهیم به درستی درک شوند. ما با این کار به خراشنده های روح اجازه میدهیم شنیده شوند. این جریانِ سیلابی ممکن است مدتهای زیادی در درون ما تلنبار شده باشد و ما با این کار میتوانیم آن را آرام و به سمت جویهای روان هدایت کنیم. برای حل تکتک مشکلات، باید از خودمان بپرسیم" چه گامهایی میتوانیم برای رفع آن برداریم؟" " دیگران چه کارهایی باید انجام دهند؟" "چه اتفاقاتی باید بیفتد؟" پاسخهای ما به این پرسشها یک پاسخ شخصی است که افراد به همان اندازه که تفاوت دارند، پاسخهایشان نیز طبعاً منحصر به فرد است.
ما حتی میتوانیم در برابر اضطرابهایمان عاطفی برخورد کنیم و مانند دوستی دلسوز خود را در آغوش کشیم و به حرفهای خودمان گوش کنیم. حتی میتوانیم خود را نصیحت کنیم. چون ما میدانیم دوستیمان با خودمان هیچ طَمَعی ندارد، هیچ چاپلوسی و هیچ دسیسه ای نمیتواند در کار باشد. پس به حرفهای دلسوزانهی خود بهتر گوش میدهیم. ما اغلب برای دیگران دوستان خوبی هستیم و میتوانیم بهترین مشاوره هارا بدهیم، بهتر است از این استعداد به نفع خودمان استفاده کنیم.
چرا عصبانی هستم؟
فهرستی تهیه شود که به طور مثال میپرسد، چه چیزی باعث آزارمان شده؟ چه چیزی احساس غم و نوستالژی را درون من برافروخته ؟ اینجا هم با سوالپیچ کردن عصبانیت، وادارش میکنیم خودش را به ما نشان دهد. بعد از رؤیت او، میتوانیم دوباره در کالبد دوست شفیق خود برویم و با خودمان گفتگو کنیم.
اکنون بابت چه چیزی هیجان دارم؟
هیجان یکی از تابلوهای راهنما است که مسیرهای جدیدی برای زندگی شغلی و زندگی شخصیمان به ما معرفی میکند. از اتفاقات هیجانانگیز بخواهیم با ما حرف بزند. و حدس بزنیم چه حرفهایی برای گفتن دارد. آن اتفاق هیجان انگیز اگر واقعی بود زندگی ما چگونه بود؟
به نظر حقیر باید سوالهای اساسی زندگی خود را پیدا کنیم و برای سوالاتمان پاسخهای شخصی بدست آوریم. فلسفه به ما کمک میکند سوالات خوب پیدا کنیم، سوالاتی که ما را به استخر تفکّر پرتاب میکند. هرچه با کمیّت و کیفیت بالا فکر کنیم و بیشتر در این استخر شنا کنیم یقینا بیشتر خود و جهان پیرامونمان را خواهیم شناخت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
به دیشموک خوش آمدید!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماجرای آقای سیزیف
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب پر - یک عشق رویایی