کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد»
? نام کتاب: جنگ چهره زنانه ندارد
✒ نویسنده: سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ
? مترجم: عبدالمجید احمدی
ناشر: نشر چشمه
صفحات: ۳۶۴ صفحه
سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ، روزنامه نگار و نویسنده بلاروسی و برنده نوبل ادبی ۲۰۱۵ است. این اثر که در چند سال اخیر به یکی از مشهورترین کتابهای جهان با موضوع جنگ تبدیل شده است بخش اول پنج گانه او با عنوان «صداهایی از آرمان شهر» محسوب میشود. کتاب روایتی مستند از جنگ جهانی دوم از زبان زنان روس است.
الکسیویچ چندین سال به شهرها و روستاهای زیادی سفر و با زنانی که در جنگ حضور داشتند مصاحبه کرد. در ابتدا بسیاری از آنها از صحبت کردن ترسیده و امتناع میکردند اما سرانجام عده ای سکوت چهل ساله خود را شکستند و حقایقی باور نکردنی را روایت کردند.
اثر او در ابتدا از تمامی مراکز نشر جواب رد گرفت، میگفتند از ناتورالیسمی پررنگ رنج میبرد و آن جنگ مورد نظر نیست! اما سرانجام بعد از ۱۷ سال با تیراژ باور نکردنی دو میلیون نسخه به چاپ رسید. بعد از آن روزانه ده ها نامه دریافت میکرد از زنانی که میخواستند حرف بزنند یا حرفهایشان را کامل کنند و ویرایش دوم کاملتر شد.
او در مورد کتاب خود میگوید: « درباره جنگ نمینویسم، بلکه درباره انسان جنگ مینویسم. تاریخ جنگ را توصیف نمیکنم، بلکه تاریخ احساسات را روایت میکنم. من مورخ روحها و قلبها هستم. از یکسو انسان معینی را، که در زمانی معین میزیسته، و در حوادث مشخصی شرکت کرده، بررسی میکنم و از سوی دیگر لازم است در درون او انسان ابدی را کشف و مشاهده کنم. ...... برای من نه خود حادثه، که احساسات برآمده از حادثه جالب است. به عبارت دیگر روح حادثه. برای من احساسات یعنی واقعیت. و تاریخ؟ تاریخ در خیابان جریان دارد، در توده مردم ... باور دارم که هر کدام از ما قطعه ای از تاریخ موجود است. در یکی نیم صفحه، در دیگری دو یا سه صفحه. ما با هم کتاب زمان را مینویسیم. هر انسان حقیقت خود را فریاد میزند و باید تمام این صداها را شنید.»
ما همیشه روایت مردانه جنگ را شنیده ایم، در مورد لشکر و گروهان، محل عملیات و پیروزی و شکستها و قهرمانانی که افتخار کسب کردند. اما برای اولین بار جنگ از دید زنان روایت شده است، چهره زنانه جنگ بسیار ترسناکتر و وحشتناکتر و البته حقیقی تر است. زنانی که به یک باره و داوطلبانه از زندگی عادی و ظرافتهای زنانه به میدان جنگ وارد شدند و بیشتر از تحمل روحی و فیزیکیشان سختی کشیدند اما بعد از جنگ فراموش شدند و سکوت کردند. آنها به خاطر کارهایی که در جنگ انجام داده و واقعیاتی که دیده بودند در جامعه پذیرفته نشدند و بسیاری به انزوا رانده شدند. حتی اکثر مردانی که در میدان نبرد شانه به شانه آنها جنگیده و حمایتشان کرده بودند حاضر به ازدواج با آنها نبودند.
این زنان فقط پزشک، پرستار، مسئول بهداشت یا رختشوی نبودند، آنها خلبان، فرمانده پدافند ضد هوایی، تک تیرانداز، مسلسل چی، راننده تانک، مین روب، سرباز پیاده نظام، پارتیزان و ... بودند.
با خواندن این کتاب میفهمید که جنگ هیچ روی زیبایی ندارد حتی اگر آخرش پیروزی باشد. شما با وجهی از جنگ مواجه میشوید که زشت و کثیف است. نفرت و خشم در انسان حتی در زنانی که خویی لطیف دارند نفوذ میکند، آنچه که بودند را تغییر میدهد و یک انسان متفاوت می سازد. انسانی که درونش خشم و نفرت را توام با مهر و عشق و وفاداری دارد. کتابی دردناک، غمگین و سیاه که در طول خواندنش بارها اشک میریزید و بعد از خواندن آن، دیگر آدم قبلی نخواهید بود.
این کتاب را به همه انسانها، مرد و زن، به خصوص آنانی که از جنگ بیزار و به دنبال صلح و آرامش و روح بلند انسانی هستند توصیه میک
مطلبی دیگر از این انتشارات
کیمیاگر یا آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی داستان های کوتاه ایرانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیگیر اخبار نباشید!