درود ، من یک کتابخوان هستم .
درسنامه اصطلاحات روزمره پرکاربرد آلمانی (سطح متوسط)

به دومین پست از سری 10 تایی آموزش اصطلاحات آلمانی خوش اومدید! 🚀 تو این پست، 5 اصطلاح پرکاربرد محیط کار و حرفهای رو یاد میگیرید که بهتون کمک میکنه تو جلسات کاری، مصاحبههای شغلی، یا مکالمات حرفهای مثل یه بومی آلمانیزبان بدرخشید. این اصطلاحات سطح متوسط هستن و برای زبانآموزهایی که میخوان مکالمهشون رو حرفهایتر کنن، عالیه. بریم شروع کنیم!
✨اصطلاحات و توضیحات :
1.Die Nase vorn haben
- تلفظ: [dee nâ-ze forn hâ-ben]
- معنی تحتاللفظی (انگلیسی): To have the nose in front.
- معنی واقعی (انگلیسی): To be ahead / To have the lead.
- معنی فارسی: پیشتاز بودن / جلوتر بودن.
توضیح: این اصطلاح برای نشان دادن برتری یا پیشرو بودن در رقابت (مثلاً در کار یا پروژه) استفاده میشود.
لحن آن محاورهای و انگیزشی است.
مثال :
- A: Wie läuft das Projekt bei dir? (پروژهت چطور پیش میره؟)
- B: Super, wir haben die Nase vorn! (عالیه، ما جلوتر از بقیه هستیم!)
2. Auf dem falschen Fuß erwischt werden
- تلفظ: [ouf deym fâlsh-en foos er-vîsht vêr-den]
- معنی تحتاللفظی (انگلیسی): To be caught on the wrong foot.
- معنی واقعی (انگلیسی): To be caught off guard / To be unprepared.
- معنی فارسی: غافلگیر شدن / آماده نبودن.
توضیح: وقتی کسی در موقعیت کاری یا حرفهای آمادگی لازم را ندارد و غافلگیر میشود، از این اصطلاح استفاده میکنند.
مثال :
- A: Warum warst du so nervös in der Präsentation?
- (چرا تو پرزنتیشن اینقدر عصبی بودی؟)
- B: Ich wurde auf dem falschen Fuß erwischt, die Fragen waren unerwartet.
- (غافلگیر شدم، سؤالا غیرمنتظره بودن.)
3.Den Ton angeben
- تلفظ: [deyn tohn ân-gey-ben]
- معنی تحتاللفظی (انگلیسی): To set the tone.
- معنی واقعی (انگلیسی): To call the shots / To be in charge.
- معنی فارسی: تعیینکننده بودن / حرف اول رو زدن.
توضیح: این اصطلاح برای کسی استفاده میشود که در محیط کار یا پروژه رهبری میکند و مسیر را تعیین میکند. لحن آن حرفهای و قدرتمند است.
مثال :
- A: Wer entscheidet hier eigentlich?
- (کی اینجا تصمیم میگیره؟)
- B: Der Chef gibt den Ton an, aber wir können Vorschläge machen.
- (رئیس حرف اول رو میزنه، ولی ما میتونیم پیشنهاد بدیم.)
4.Ins Fettnäpfchen treten
- تلفظ: [ins fêt-nêp-fHen trey-ten]
- معنی تحتاللفظی (انگلیسی): To step into a fat bowl.
- معنی واقعی (انگلیسی): To put your foot in it / To make a faux pas.
- معنی فارسی: گند زدن/ اشتباه لپی کردن.
توضیح: این اصطلاح برای موقعیتهایی به کار میرود که کسی در محیط کار با حرف یا رفتار نادرست باعث شرمندگی یا مشکل میشود. لحن آن کمی طنزآمیز است.
مثال :
- A: Warum war der Kunde so wütend?
- (چرا مشتری اینقدر عصبانی بود؟)
- B: Ich bin ins Fettnäpfchen getreten und habe den falschen Preis genannt.
- (گند زدم و قیمت اشتباه گفتم.)
5. Etwas aus dem Ärmel schütteln
- تلفظ: [êt-vâs ous deym êr-mel shüt-teln]
- معنی تحتاللفظی (انگلیسی): To shake something out of the sleeve.
- معنی واقعی (انگلیسی): To do something off the cuff / To improvise effortlessly.
- معنی فارسی: یه چیزی رو راحت و فیالبداهه انجام دادن.
توضیح: این اصطلاح برای توصیف کسی است که کاری (مثل ارائه یا ایده) را بدون زحمت زیاد و بهصورت حرفهای انجام میدهد.
- مثال :
- A: Wie hast du die Präsentation so schnell vorbereitet?
- (چطور انقدر سریع پرزنتیشن رو آماده کردی؟)
- B: Ach, ich hab das einfach aus dem Ärmel geschüttelt.
- (آه، فقط یه جوری فیالبداهه درستش کردم.)
نکات یادگیری
- تمرین تلفظ: هر اصطلاح را با صدای بلند تکرار کنید. میتوانید از اپلیکیشنهایی مثل Forvo برای شنیدن تلفظ بومی استفاده کنید.
- متن واقعی: سعی کنید این اصطلاحات را در مکالمات روزمره یا چت با دوستان آلمانیزبان به کار ببرید.
- یادآوری: هر اصطلاح را در یک جمله جدید بنویسید و در دفترچه لغات خود ثبت کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
همهچیز درباره علائم نگارشی زبان انگلیسی: راز نوشتن شفاف و حرفهای
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش زبان خارجی: از سن کودکی تا بزرگسالی، چه راهی باید رفت؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
🎮 ۱۵ بازی جالب برای یادگیری انگلیسی — بدون خستگی و با سرگرمی!