World's Embrace | آغوش جهان

برخلاف روزهایی که ساده میپنداشتم،امروز زندگی را پیچیدهتر از آن میبینم که بتوان برچسب خوب یا بد بر آن زد.
زندگی آمیزهای است از روشنایی و تاریکی؛
بدی و خوبی،تار و پودش با هم بافته میشوند تا جایی که بافتههای این فرش بیانتها را میسازند.
از لحظهای که این حقیقت را پذیرفتم آرامشی تازه در رگهایم جاری شد؛آرامشی که مرا به صلح با جهان رساند.
و بیشک خانواده ریشهای عمیق در این حس دارد،گاهی همین دانستن که نگاهت جایی دیده میشود و صدایت جایی شنیده میشود،کافی است تا روح تو را جسور سازد؛
حس اینکه در پس هر سکوت و هر سفر درونی دستی پشتیبان توست،ذهن را رها میکند تا آزادانه به هر افقی پرواز کند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
Curse .|. نفرین
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایستادگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
My past self منِ قبلی