8

قرن ها،هزاره ها پیشتر از امروز،نژاد بشری به طور کامل روی زمین شکل گرفته بودند و شروع به زیستن کرده بودند.خداوند ان بشریان را کامل خلق کرده بود با این حال ان فانیان در عشق دچار گمراهی میشدند و خود و خویشان خود را به تباهی میکشیدند.پروردگار سخت از جهالتشان ازرده شد و برای نجاتشان دست به خلق ایزدان و ایزدبانوان زد،او عشق را از زمین گرفت و هشت بخش کرد:

ایزدی با موهای بلند و مجعد مشکی،چهره ای فریبنده،اندامی زیبا با ردایی که کمابیش بدن خوش تراشش را به نمایش میگذاشت،چشم هایی خیره کننده و گیرا،پوست عسلی که همیشه درحال اغوا کردن دیگران بود،روی گردنش به خط یونان "اروس" حک شد،جهان افرین عشق برپایه هوس و شهوت را در وجود اروس نهاد

ایزدبانویی با موهای کوتاه و اشفته قهوه ای،صورتی دلنشین،پیراهنی به سرخی گل رز،پوست سفید،بینشی فلسفی و به دنبال بهتر کردن اشخاص و درس گرفتن از اطرافیانش که به خوش مشربی و برخورد و رفتاری دوستانه و پاک معروف بود،روی گردنش "فیلیا" حک شد،حاکم زمین و اسمان عشق دوستانه را در قلب فیلیا جای داد

ایزدبانویی با ظاهر کهنسال و با وقار،چهره ای کم فروق اما تاثیر گذار،پیراهن خاکستری با شنل طوری کوتاهی پوست لکه دارش را پوشانده و باعث احترام دیگران نسبت به او میشود،او را به عنوان مادری دلسوز و عاشق خانواده معرفی میکنند با وجود چین و چروک های پوستش کلمه "استورگه" به وضوح روی گردنش دیده میشود،پروردگار اورا مظهر عشق به فرزند و خانواده کرد.

ایزدی بسیار جوان با موهای سفید،چهره ای پاک و قلبی بی الایش،ردایی به رنگ ابی یخی بر تن کرده بود که با پوست افتاب نخورده اش سازگاری الهه‌گونه ای داشت،در تمام حرکات این مرد جوان سادگی و مطهری جاری میشد نام او که میامد همه ایزدی را تصور میکردند که قادر به دوست داشتن بی قید و شرط هر انسان و هر موجودی بود روی گردن برفی او "آگاپه" حک شده بود،سرور بهشت و جهنم به آگاپه عشق الهی و بی قید و شرط داد.

ایزدبانویی که رفتار و ظاهر متفاوتی نسبت به سایرین داشت او موهای فر گندمی رنگی داشت،نیم تنه پارچه ای با تور هایی که تا روی نافش میامدند و دامن کوتاهی تنش بود،رنگ پوستش به رنگ مخلوطی از گندم و عسل بود،نگاهش شیطنت امیز بود و او به عشوه گریش و به بازی و خوش گذرانی گرفتن بقیه مشهور بود.برروی گردنش"لودوس" حک شده بود و عشق به و برای خوش گذرانی از سمت پروروگار به او رسیده بود.

بازهم ایزد بانویی با موهای گندمی اما اینبار موهایی صاف،چهره ای که برعکس لودوس پخته و بالغ بود،جوان نبود اما بوی میانسالی هم نمیداد،پیراهنی به رنگ اتشین عشق و خطوط سیاه گردنش نشانگر "پراگما" بودند،ایزدبانو قلبش را برای کسی گرو گذاشت،داد و ستدی ابدی ازین رو ملک ستارگان عشق پایدار را در وجود عاشق پراگما نشاند.

ایزدی که پس از مواجه با عشق ظاهر و باطن یک مجنون را به خود گرفت،موهایی اشفته،چشمانی که شیدایی از ان میبارید،ردایی نا مرتب،پوستی پر از کبودی و زخم که روی گردنش"مانیا" به چشم میخورد،ایزد حسود بود،افراطی و دیوانه وار احساس مالکیت نسبت به دلداده اش داشت،پروردگار اورا گرفت و مظهر عشق خطرناک و افراطی کرد

هشتمین بخش از پازل عشق،ایزدبانویی بود به شکل یک دختر نوجوان،موهای نارنجی بلندی که پشت سرش بسته شده بودند،چهره ای بشاش و امیدبخش،ظاهری اراسته و پیراهنی تمیز،پوستی صاف و بدون الودگی که حروف"فیلائوتیا" روی گردنش به نمایش گذاشته شده بود،او بی حد و اندازه مراقب خود بود و همیشه درحال محافظت و مراقبت از جسم و روحش بود.خداوند اخرین تکه عشق یعنی عشق به خود را به او داد.

پروردگار عشق هارا افرید و میان انسان ها فرستاد تا به هر حسی عشق نگویند.زمانی که برای بدرقه ان ایزدان و ایزدبانوان کنار دروازه بهشت ایستاده بودم،از خداوند پرسیدم:چرا میان اینها حالت های ناخوشایند از عشق که حسی پاک است هم قرار دادید؟ باد در گوشم زمزمه کرد:چون انها بهشتی نیستند بشرند و بشر باید دستش برای رسوایی به بار اوردن باز باشد.باسد درمیان ادمیان دو دسته خوب و بد وجود داشته باشد فرشته زیبایم تا خوبی به چشم اید و بدی نکوهش شود.