بررسی فیلم خشم مردانه (wrath of man)
سلام!! امیدوارم سالم و سرحال باشید.
امروز میخواهیم در مورد فیلم جدید آقای گای ریچی کارگردان مشهور انگلیسی صحبت کنیم.
در این فیلم جیسون استاتهام بازیگر کاریزماتیک و بسیار مشهور دنیای اکشن بازی می کند و انتظار ما از این فیلم را بالا می برد اما باید ببینیم آیا این فیلم انتظارات ما را برآورده می کند یا خیر.
توجه: در این مقاله جزئیاتی از داستان فیلم لو می رود پس اگر فیلم را ندیده اید پیشنهاد میکنیم فقط بخش جمع بندی و نمره را مطالعه کنید.
درباره فیلم
نام فیلم: Wrath of man
کارگردان: گای ریچی
بازیگران: جیسون استاتهام ، اسکات ایستوود ، هولت مک کالانی ، نیار الگار
سال: 2021
اکشنی داستان محور
اول از همه این را بگویم اگر صرفا از این فیلم انتظار یک فیلم تمام اکشن را دارید انتظارتان غلط است. این اثر پا را فراتر یک اکشن خالی گذاشته و سعی کرده روایت قابل قبولی از داستانش را هم به نمایش بگذارد. اگر کل فیلم را بررسی کنیم تنها چند دقیقه پراکنده در وسط فیلم و دقایق آخر آن شاهد صحنه های اکشن هستیم و کل فیلم بیشتر سعی در پرداختن به یک اتفاق که در اول فیلم رخ داده است دارد.
یک اتفاق ناگوار!
در اول فیلم دو مامور حمل پول را میبینیم که مورد حمله قرار میگیرند و در اثر تیراندازی میمیرند. یکی از مهاجمان فریاد می زند«به پاهایش شلیک کن به پاهایش شلیک کن!» اما او کیست ؟ آنها به چه کسی شلیک می کنند؟ در ادامه فیلم جواب ما را می دهد.
مامور H در محل انجام وظیفه
پاتریک هیل ملقب به H با بازی جیسون استاتهام در شرکت محافظت از ماشین حمل پول استخدام می شود. با اینکه در تمرین ها خوب عمل نمی کند اما در حین ماموریت با چند مهاجم روبه رو می شود و با تمام آنها مقابله می کند و باعث تعجب مدیران شرکت می شود. او در چندین ماموریت دیگر هم موفق است و محبوب همه کارکنان شده است. اما در یکی از ماموریت ها هنگامی که می آید به یکی از دزدان حمله کند ، دزد تا چهره او را میبیند پا به فرار می گذارد. حال رئسای او به H شک کرده اند که چه چیزی باعث فرار دزد شده است.
از نگاه پاتریک هیل
فیلم این دفعه از نگاه پاتریک هیل یا همان H روایت می شود. او رئیس یک باند بزرگ بوده و حالا در طی اتفاقی پسرش کشته شده است. احتمالا همان طور که فهمیدید پسرش در همان حادثه سرقت از ماشین حمل پول که در اول فیلم به نمایش در آمد کشته شد. یکی از کارکنان او به پاتریک گفته بود که یکی از سرقت ها را شناسایی کرده است. پسر پاتریک در همان موقع باید برای جشنی به مدرسه برود و پاتریک می خواهد هم زمان هم او را برساند و هم حواسش به آن ماشین باشد. در طی مسیر به بهانه اینکه چیزی بخورند در نزدیکی محل حادثه توقف می کند و پسرش را در ماشین تنها می گذارد و در این لحظه است که حادثه رخ می دهد. ماشین حمل پول از ساختمان بیرون می آید و دزدان مسلحانه به ماشین حمله می کنند. یکی از دزدان پسر پاتریک هیل را از ماشین پیاده می کند و در طی اتفاقی به او تیراندازی می کند و پسرش کشته می شود.
از نگاه سارقان
این دفعه فیلم بر روی سارقان متمرکز می شود و میفهمیم آنها هم باندی قدیمی و سابقه دار در این کار بودند و کارشان سرقت های مختلف مخصوصا سرقت ماشین های حمل پول است. فیلم یکبار دیگر صحنه های حادثه اول فیلم را اینبار از نگاه سارقان مرور می کند و می فهمیم منظور از «به پاهایش شلیک کن!» شلیک کردن به پاتریک بوده که دوان دوان به سمت پسرش می آمده است. آنها هر دفعه به پروژه های بزرگتر فکر میکردند و حالا اینبار میخواهند با جاسوسی که در مرکز ماشین های حمل پول دارند کل خزانه را غارت کنند و دیگر دست از دزدی بکشند.
جاسوس!
اما جاسوس کیست؟ در یکی از ماموریت ها پاتریک یا همان مامور H می فهمد که راننده ماشین همان جاسوس است و راننده هم به او می گوید اگر با آنها همکاری کند جان سالم به در می برد او هم قبول می کند. عملیات سرقت آغاز می شود و آنها تقریبا همه پلیس ها را می کشند و H را زندانی می کنند اما H بلند می شود و چند نفر از سارقان را می کشد اما در نهایت سارقان باقی مانده به او انبوهی از تیر ها را شلیک می کنند و او پخش زمین می شود. از دو سارق باقی مانده یکی دیگری را می کشد و همه پول ها را به جیب می زند. فرد باقی مانده شب را در خانه اش به خوش گذرانی با پول هایش می گذارد که ناگهان سر و کله H پیدا می شود و انتقامش را به همان شکل که پسرش را کشته بودند می گیرد.
داستانی جذاب
من به امید یک اکشن تمام عیار به پای فیلم نشستم اما وقتی فیلم تمام شد با اینکه فقط سکانس های پایانی فیلم اکشن داشت اما باز هم از فیلم لذت بردم و دلیلش داستان جذاب فیلم است. با اینکه فیلمنامه حفره های زیادی دارد ولی باز هم جذاب است. اگر بخواهم یکی از ایراد هایش را بگویم نپرداختن کافی به گذشته پاتریک هیل و همینطور باند تبهکاران است. با اینکه دو بخش از فیلم به این موارد اختصاص داده شده است اما باز هم هنوز لنگ می زند و نمی تواند گذشته این باند و پاتریک هیل را به ما خوب نشان دهد.
خیلی از منتقدان از غیر منطقی بودن فیلم ایراد گرفته بودند اما اگر سابقه گای ریچی را بررسی کنیم می فهمیم که ذات فیلمسازی او همینگونه است پس این مورد نمی تواند ایراد قابل توجهی باشد.
از نظر جلوه های ویژه و صحنه های اکشن ، این فیلم واقعا چشم نواز و جذاب است و قطعا از تماشایش لذت می برید.
جمع بندی
در کل این فیلم با اینکه اکشن کمی دارد از جذابیتش کاسته نمی شود و داستان بسیار خوبش ضعف هایش را جبران می کند. گای ریچی بازی جیسون استاتهام را به خوبی به کار برده و توانسته از قابلیت های او استفاده لازم را ببرد. این فیلم با اینکه بنظر داستان ساده ای دارد اما شما را درگیر خودش می کند و کاری می کند که به احتمال زیاد از آن لذت ببرید.
ممنون از اینکه تا پایان این بررسی رو مطالعه کردید. اگر نظری دارید خوشحال میشم همین پایان در بخش نظرات بگویید :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
میز نقد؛In Cold Blood 1967
مطلبی دیگر از این انتشارات
تا او چه اجازه دهد؟|غریزه اصلی ۱۹۹۲
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی سریال 11.22.63