میزنقد؛اروپا51 (1952)

نگاه نئورئالیسمی اصیل روسلینی به موج سطحی نگری جامعی که دنیای انسان های بعد از جنگ را اشغال کرده و اجازه تفکر به انان نمیدهد. در سینمای ناطق بعد از جنگ کمتر فیلمی بود که ادبیاتش تنه به تنه با فرم سینمایی جلوبرود و کم نیاورد . در اروپا 51 نماهایی عمیق از سخنرانی های انسان هایی میبینیم که گم گشته از جنگ امده و درست و غلط را تشخیص نمیدهند.

اکثر نماها در قابی طراحی شده اند که درد مندی و بی تفاوتی انسان هارا به خوبی شاهد باشیم و به حرف هاشان به دقت گوش فرادهیم. ببینیم که میتوانند چه حیوانات بی صفتی باشند و تنها دردمند جامعه را در بند کنند .مادری که از دست دادن پسرش ان هم در طی خودکشی هنگامی که مانند بسیاری از مادران اطمینان داشت که پسری خوب و اندکی حساس دارد ، اورا به شوک عظیمی فرو برده و تغییرش میدهد. از زندگی سراسر اشرافی بی خاصیتی که حتی توان تحمل بحث سیاسی را ندارد به عمیق ترین و سیاه ترین چاله اجتماع میرود و تنها رفیق دورافتاده ها میشود. چاله ای که در ان روزانه شاید بارها شاهد قتل یا خودکشی هستند ولی انقدر برای کودکانش صحنه تکراری است که با او بازی میکنند. گویی همین صحنه است که خانم جرارد را مصمم در کمک میکند.

او مشخصا با انسان های اطرافش در تضاد است تضادی که رفته رفته و در طی مصیبت ها به او تحمیل شده و او ان را پذیرا میشود . در ابتدا دربه در به دنبال ایجاد حس مهر و محبت مادری از دست رفته اش میگردد و میگردد تا از کالبد خانم اشرافی بیرون امده و ازاد میشود .

یکی از زیبا ترین صحنه های فیلم در همان ابتداست و خبر از ایجاد این تغییر میدهد. پسرک که مشخصا از کمبود توجه رنج میبرد ، حین نصیحت ها و غرولند مادرش با گردن بند او دست به خودکشی بازیگوشانه ای میکند تا هرچه بیشتر بر فرضیه خودکشی پسر در اینده صحه گذاشته شود. اما مسئله مهم اینجاست که در روند فیلم اهمیتی ندارد که به واقع پسرک خودکشی کرده یا خیر. بلکه اثرش بر مادر مهم است . اثری که میتوانیم با پوست و گوشت احساس کنیم و با او همدردی کنیم.صحنه این خودکشی تقلبی هم در نمای مدیوم شاتی است که در اکثر نماها شاهدش هستیم. از قاب روسلینی ما به ادم ها نزدیک نمیشویم زیرا که تحمل بوی کثافتی تفکراتی که مغزشان را پر کردند نداریم. همه غیر از شخصیت اصلی فیلم خانم ایرین جرارد با بازی بینظیر اینگرید برگمان که هرچه پیشتر میرویم ، زیبایی ای بیشتر هویدا میشود .

سکانس مواجهه ایرین جرارد با کارخانه یکی از زیباترین مواجهه و نمود تضاد است که در ادامه بارها کارگردانانی مانند پولانسکی سعی در تقلید و تولید این نما داشته اند اما ناتوان مانده اند.ابتدا با اشفتگی و نگرانی ایرین شروع میشود و هرچه پیشتر میرود بیشتر ترس وجودش را فرا گرفته و با عمق تفاوت ها مواجه میشود. در نمای بینظیری که او تنها در میان هزاران دستگاه کارخانه منتظر همکارش است ، گم گشتگی و پرت بودن و شکاف طبقاتی به زیبایی نمود میابد . در ادامه برداشتن پرزحمت و پر ریسک برگه ها از لای چرخ های دستگاه و کات های پی در پی . مونتاژی که سعی در پیشبرد کنش دراماتیک و تغییرات درونی شخصیت اصلی تهیه شده است. این صحنه تیر اخر را بر پیکر شخصیت اشرافی ایرین میزند.

این تغییرات اما به مذاق خانواده و طبقه اشرافی اش خوش نیامده و این تحول را نه تنها درک نکرده بلکه به مبارزه با ان برمیخیزند.انسان هایی که این تفکرات را مخرب دانسته و ایرین را در بیمارستان روانی زندانی میکنند.

شاید روسلینی گفته باشد که اگر در فیلمی نمای زیبایی بگیرم ان را از فیلم حذف میکنم ، اما نمیتوان از زیبایی نگاه های درون بیمارستان روانی سخن نگفت و زیبایی شناختی کارگردان را تحسین نکرد. در این بیمارستان همه دیوانه ها با نگاه متعجبی به ایرین مینگرند که گویی حقیقتش را دریافتند و اورا شناخته اند. شناختی که طبقه اشراف و بورژوازی بعد از جنگ جهانی نه تنها تحملش را ندارد بلکه توان صحبت هم در این باره ندارد و هنگام بحث از قاب کاملا بیرون است. این نگاه ها بعدها در فیلم انزجار پولانسکی به نحوی شبیه سازی شده و الگو برداری شده است.

این فیلم نیز همانند طیف عظیمی از فیلم هایش همراه با ستایش بازیگری است. بازیگری که کوچکترین تغییر حالات صورتش دراماتیک بوده و از کنشش بیرون نمیزند. همانگونه که فیلم عشق را به ماگلی نوئل به خاطر بازی هنرمندانه اش تقدیم کرد، در اروپا 51 تمام ستایش ها از آن اینگرید برگمان است.

در اخر نگاه اخلاقی و نقادانه روسلینی به شکاف طبقاتی وحشتناک و خورنده جامعه که حتی در 70 سال بعد در سال 2021 هم نمایان است و حتی بیشتر شده ، زمینه ساز موج نوی فرانسه ای است که همچنان این رسالت معنوی ادامه پیدا کند. نکته جالب اینجاست که روسلینی برخلاف تمام کارگردانان به ظاهر اجتماعی ساز این روز ها که در کشور خودمان کم هم نیستند نه ازطریق حرف و سخنرانی و ناله بلکه به طریق فرم و نزدیک به تراژدی اثرش را خلق کرده و همین مسئله انتقاد را تیز تر میکند.و این سوال را از ما میپرسد که خبر داری رفیق؟

با تشکر

امضا: علیرضا