میز بدون نقد؛ in the mood for love2000


"از همان اول میدانستم که نمیخواهم فیلمی درباره رابطه یک زن و مرد بسازم.چنین فیلمی خسته کننده و قابل پیشبینی بود وصرفا میتوانست دو پایان داشته باشد:باهم فرار میکنند یا بی خیال همدیگر میشوند و به زندگیشان برمیگردند. آنچه به دنبالش بودم این بود که این افراد در شرایطی در داستان که با آن مواجه میشوند چگونه رفتار میکنند و با هم ارتباط میگیرند ؛ چه روشی برای رازداری و بیان راز هایشان انتخاب میکنند "
-ونگ کار وای (19 ژوئن 2000)برگرفته از گفت و گویی با تونی رینز ، سایت اند ساوند

همان طور که از اسم فیلم برمیاید ، با اثری سرشار از حس عشق روبه رو هستیم . اما تفاوت بزرگی که این فیلم با دیگر اثار با مزمون عشق که تعدادشان کم هم نیست ، بیان نامتعارف و گویی سرپوش گذاشته شده بر عشقی است که هرچه بیشتر میشود ، بیشتر سرکوب میشود و عاقبت زورش به مرز بندی های مضحک جامعه و تقدیر نمیرسد و تن به شکست میدهد. عشقی که ونگ کار وای قصد بیانش را دارد از تحقیر می آید ؛ تحقیری که ازدواج و پیچیدگی هایش بر شخصیت ها جاری ساخته و به شکل رقت انگیزی به دنبال پناه و مامنی میگردند که از ازدواج خارج نشده و همزمان احساسات را نیز ارضا کند. اما این اتفاق به همین سادگی ها نیست . انها هرچه بیشتر پیش میروند و تنهایی را حس میکنند ، بیشتر به سمت نقش بازی کردن پیش میروند و در نقش های معشوقه های خود غرق میشوند. گاهی این بازیگری به نقاطی میرسد که هم بیننده و هم خود اقا و خانم گم میکنند که این بازی است یا زندگی. اما در مسئله انها فرقی ندارد . بازیشان همان زندگی است که فقط مرز خزعبلات اجتماع است که انان را از هم جدا کرده.

در بسیاری از نما های فیلم با تصویری به دو نیم تقسیم شده روبه رو هستیم . غیر از صحنه هایی که اقای چاو و خانم چان با یکدیگرند. اما این دو آینه یکدیگر نیستند. از انجایی که از متعارفات جنس زن بر می آید (مخصوصا در جامعه هنگ کنگی دهه 1960) اوست که با تمام دل شکستگی ها و تنهایی ها همچنان پایبند به قواعد ازدواج میماند و بار ها تا لحظه اخر هم تلاش میکند تا این قرارداد را برهم بزند اما ناتوان است. ناتوان از ابراز عشق و دنبال کردنش.

تصویر مرد و زن خیانتکار را تقریبا هیچ وقت نمیبینیم و همیشه خارج از کادرند زیرا که در کنش درماتیک اثری نداشته و صرفا وسیله ای اند که مواجهه با انها دو شخصیت اصلی فیلم را در موقعیتی تازه قرار میدهد. همین اتفاق به طور نسبی در محل هایی که خارج از خانه باهم قرار میگذارند هم رعایت میشود . گویی هیچ یک از افراد دیگر وجود ندارند و جامعه به شکل فیزیکی اثری بر این دو ندارد بلکه فقط سایه سیاه قواعد و عرفش را بر رابطه این دو میگذارد و ان ها را از یکدیگر جدا نگه میدارد . کارگردان با این کار همه قواعد رئالیستی و در مقام بالاتر نمایش ارسطویی که درام تصویری از طبیعت است را به سخره گرفته و نمود زیبای خود را خلق میکند.

نکته دیگری که در فیلم توجه مارا به خود جلب میکند ، زیبایی شناسی هایی است که خیلی ربطی به فیلم نداشته و صرفا تصاویر زیبایی خلق کرده اند. مانند نگاه دوربین از اینه های غبار گرفته که بارها و بدون تناسب با موقعیت دیده میشوند و به زور میتوان مقداری تحلیل به ان چسباند. بیشتر ذوق نقاشی کارگردان را نشان میدهد که میتواند تصاویر زیادی بکشد و مردم ان را قاب کرده و به دیوار خانه بزنند.

اما در عین حال زیبایی شناسی های مرتبط و دراماتیک خلق کرده است که نمیتوان منکر ان شد . صحنه هایی که بار حقیقت بر اقای چاو غالب میشود ، دودی از سیگار و سیگار کشیدن وی را مشاهده میکنیم که نشان از پذیرش ان دارد. اوج این اتفاق در پذیرش خیانت همسرش است،پذیرشی که در وی سنگین تر بوده و به سبب همین عمق ،نسبت به خانم چان کنش مند تر است. او تن به سرنوشت و تقدیری که تقصیری در ان نداشته نمیدهد و افسار رابطه خویش را به دست خودش میگیرد. اوست که برای سرنوشت خود تلاش میکند و نمیبازد. هرچند نمیتواند به عشقش برسد اما ازاد است و راز هایی را با خود حمل میکند که فقط با درختی در کوهستان در میان میگذارد .

همان طور که اشاره کردم ، شخصیت های فیلم همگی بیان عقیمی دارند و احساسات را از درون کانال طویل و تودرتویی بیان میکنند که هرچه بیشتر به پیچیدگی روابطشان دامن میزند.این ویژگی حتی در شخصیت دوست اقای چاو که شخصی ول خرج و لوده است و بسیار با اقای چاو متفاوت است نیز دیده میشود و در صحنه ای که مخیواهد به اقای چاو خبر خیانت احتمالی همسرش را بدهد با کنایه صحبت میکند و منظورش را غیر مستقیم بیان میدارد . این پیچیدگی از ان جهت با پیچیدگی های سریال های ترکی یا هندی متفاوت است که از ابتدا همراه شخصیت ها بودند و نویسنده نیز با انها در این پیچیدگی همراه میشود و نه اینکه به یکباره نویسنده یا کارگردان تصمیم به خیانتی بی ربط بگیرد که مخاطب را فقط پای تلویزیون بنشاند. ابراز علاقه با پخش اهنگی از رادیو ( که به کلی مناسبات عشقی بین اقای چاو و خانم چان را دگرگون میکند )، رد رژ لب بر سیگار در اتاق اقای چاو در سنگاپور، دمپایی های اتاق ، تلفن های بی جواب ، رمز تلفنی بین این دو و خیلی نکات دیگر که میتوان به ان اشاره کرد. "مردم میگویند فیلم های من درباره زمان و مکان است ، اما در واقع اینطور نیست . بیش از انکه درباره چیزی باشند درباره خودم هستند. برای همین است که شخصیت های من زندگی هایی بسیار بسته دارند و نمیتوانند خودشان را بازگو کنند . آن ها میترسند آسیب ببینند."-ونگ کاروای. کارگردان با اثرش و شخصیت هایی که خلق کرده یکی شده. بسیاری میگویند که ریختن صرف درونیات داخل اثر هنری چیزی بیشتر از ناله نشده و هنری خلق نمیشود و خود انسان مگر چقدر تجربه و جهان بینی دارد که بتواند اثری هنری خلق کند . اما کار وای همچون ایسوخولوس نخستین شاعر یونان باستان که شعر غنایی را می سرود،با جهان یکی شده و نمیتوان اثرش را صرفا ناله ای از درد ها و رنج ها نامید. او دنیایی خلق میکند که ان را زندگی کرده ودر ان غرق است.

فیلم علاوه بر روابط پیچیده ای که روایت میکند در بستری از زمان میگذرد که به جهت ارجاعات سیاسی و منطقه ای حائز اهمیت است . محدوده داستانی کاروای معمولا در زمان و مکان هایی که داستان در ان ها اتفاق می افتد معنا میگیرد و جای هیچ سوالی نیست که دنیای در حال و هوای عشق متلعق به جهانی از دست رفته است . این هارا میتوان با نقل قول های ادبی از لیویی چانگ که در فیلم اورده میشود تشخیص داد . البته هنوز ناپخته و اشتباه به نظر میرسد که در فیلمی که روی روزمرگی و وفاداری و صداقت تمرکز دارد به دنبال اشارات سیاسی بگردیم. رویکرد جسورانه کاروای به سیاست های چین در اوایل دهه 1990 به دنیا معرفی شد ، یعنی زمانی که کمپانی مستقل خود جت تون را راه انداخت؛ که نام انگلیسی ان از لحاظ اواشناسی تقریبا معادل تسه تونگ مانند مائوتسه تونگ است.اما او کیست ؟ شورش های ضدبریتانیایی هنگ کنگ در سال 1966 که در فیلم هم اثارش نشان داده میشوند (که با انقلاب فرهنگی چین رقم خورد)با توطئه براندازی با رهبری مائوتسه تونگ و دنگ شیائو پینگ انجام گرفت. نکته جالب دیگر فیلم مایه اصلی راز الود فیلم است که در سینمای کار وای به وفور یافت میشود و گویی فیلم هایش را در پی هم میسازد. او بعد از این فیلم 2046 را ساخته که دقیقا همان شماره هتلی است که اقای چاو در ان اقامت داشت و خانم چان به او سر میزد و به نوعی هم از لحاظ داستانی ادامه در حال و هوای عشق بوده و در سال 2046 روایت میشود.

یکی از موارد مهم و شاید مشهور ترین قسمت اثر نه نمای نامتعارف بلکه تم یوموجی است که در طول اثر 9 بار نواخته میشود و تصاویر بسیار زیبایی از رفتن ها و برگشتن ها و کشمکش هایی از شخصیت ها در طول اثر میسازد و روابط را در عین پیچیدگی بسیار دلپذیر تر میکند.

در پایان ، توجه بسیار زیاد کارگردان باعث زیبایی هرچه بیشتر این اثر هنری شده تا داستان پردازی های کش امده و طویل کار وای باعث خستگی ما نشود و تا اخر فیلم همچنان چشممان به تصویر و گوشمان به دنبال تم یوموجی باشد تا در حال و هوای عشق از سینما لذت ببریم

باکمک از کتاب در حال و هوای عشق ترجمه عطیه سالار منش نشر خوب

با تشکر

امضا :علیرضا