آغاز...

مدت ها بود که به نوشتن فکر می کردم...

از یک طرف بروز بیرونی از هر نوعی با ماهیت درون گرای وجودم هم خوانی ندارد... از طرفی به ثبت دیده ها و شنیده هایمان تمایل داشتم... به روش های مختلف فکر کردم...

کاغذ و قلم... ?

خوب است اما ثمره ش فقط ثبت خاطرات برای خودم است و اگر بعدها از بین نروند (از بینشان نبرم) یکی دو نفری هم شاید بخوانند...

شبکه های اجتماعی... ?

این هم خوب است اما... کدام شبکه؟ کدام رسانه؟ آیا روشی برای اشتراک بی حاشیه تجربه وجود دارد؟ چطور می شود خوانده شد، اما دیده نشد!

جواب این سوال مدت ها ذهنم را مشغول کرده بود... آن قدر فکر کردم و فکر کردم که کم کم به آخرین روزهای سکونتم در فرانسه رسیدم...

...

با هم مشورت کردیم و در نهایت تصمیم گرفتیم تجربیاتمان را منتشر کنیم.

شاید روزی این صفحه هم به انبوه صفحات مدفون شده مجازی بپیوندد... شاید هم نه...

شاید دوباره به سنت کاغذ و قلم برگردیم... شاید هم نه...

فعلا اینجاییم برای ثبت دیده ها و شنیده ها... حاصل چند ماه زندگی در جنوب فرانسه... در دامنه کوه های آلپ...


مغنی نوای طرب ساز کن

به قول وغزل قصه آغاز کن

تابلوی نصب شده بر دیوار خانه یکی از مسلمانان شهر (فرانسه)
تابلوی نصب شده بر دیوار خانه یکی از مسلمانان شهر (فرانسه)