در پاریس : اکتشاف بزرگ!

نشسته ام در متروی پاریس و به سیاهی پشت پنجره های واگن در تونل های تاریک و قدیمی #مترو خیره شده ام.? مسیر تاریکی که هر از گاهی با نزدیک شدن به یک ایستگاه جدید روشن می شود. روشنایی موقتی که باید از وجودش برای دنبال کردن تابلوی هر ایستگاه استفاده کنیم تا مقصد را گم نکنیم.

در افکارم غوطه ور شده ام تا شاید گوش هایم کمی از جیغ! های وحشتناک واگن های مترو هنگام کشیده شدن در تونل را فیلتر کند. (حتما مردم متروسوار پاریس تا الان موفق به این کار شده اند. در غیر این صورت تحمل حضور طولانی مدت در این شرایط را نداشتند!)


به شنیده ها و خوانده هایم از پاریس فکر می کنم. به "مارک و پلومنصور_ضابطیان و سفرنامه اش از پاریس?.

اولین باری که کتاب را خواندم، بیشتر از 6 ماه از حضورم در فرانسه گذشته بود و در خوانش اول به نظرم اغراق شده بود. تعریف و تمجیدهایش از کتاب‌خوانی مردم پاریس در همه حال، در مترو، اتوبوس، در خیابان و پارک و چه و چه! من اما چنین تصویری را در شهر خودمان بسیار به ندرت دیده ام و حالا یکی دو روزی است که در متروی پاریس به این سو و آن سو می رویم و من چشمم به دنبال کتاب‌خوان های پاریس است! (و در این مدت حتی یک نفر را هم در حال مطالعه ندیده ام!)

با خودم فکر می کنم که سفرنامه ضابطیان مربوط به دهه 80 است و ما الان در سال 1400 هستیم و تقریبا 20 سال دیرتر از او در پاریس حضور پیدا کرده ایم.

افکارم را با شهریار مطرح می کنم. به سرهای خم شده در گوشی های هوشمندی اشاره می کند که تقریبا در دستان همه مسافران مترو قرار دارد? (غیر از آن هایی که در حال چرت زدن هستند!)?

انگار که کشف مهمی کرده باشیم، "اورکا"گویان! نام این دستاورد مهم را "کشف علت مشاهده نشدن پدیده کتاب‌خوانی در مترو پاریس!" می‌نامیم? و کمی در ذم گسترش شبکه های اجتماعی و آسیب های گوشی های هوشمند صحبت می کنیم.

بعد از کمی صحبت، دوباره به صندلی مترو تکیه می دهم. از دریای افکارم بیرون آمده ام و به آدم های داخل واگن نگاه می کنم که ناگاه مردی سپیدموی را در صندلی ردیف جلویی در حال مطالعه می بینم ?

?ما را در پیام‌رسان های تلگرام و بله دنبال کنید.