نماز (2)

... شهریار توضیح داد که فرانسوی حرف نمی زند. دو نفر به انگلیسی دست و پا شکسته گفتند که ما پلیس هستیم، مدارک خواستند، سوالاتی پرسیدند و گفتند که عبادت در مکان های عمومی ممنوع است و شما حق ندارید اینجا نماز بخوانید! ?

من هم چنان با توجه به نماز ادامه می دادم :) ، شهریار سعی داشت با طولانی کردن گفتگو کمی زمان بخرد و آن دو هم اصرار داشتند که من همین الان باید نماز را متوقف کنم، انگار که قرار است با ادامه نماز من اتفاق هولناکی رخ دهد? (که البته با توجه به اتفاقاتی که در فرانسه رخ می دهد، چندان هم از نظر آن ها دور از ذهن نبود).

خلاصه هر طور بود نماز را به پایان رساندم. دو مامور هم در نهایت بعد از کلی سوال و جواب گفتند که می توانید از اتاق مدیتیشن فرودگاه استفاده کنید. آدرس را پرسیدیم و حرکت کردیم.

سرانجام بعد از جستجویی که در اثر خستگی خیلی طولانی به نظرم آمد(!)، اتاق مورد نظر را پیدا کردیم. اتاقی با دیوارهای شیشه ای که علامت هایی مربوط به عبادت ادیان، مذهب ها و مسلک های مختلف روی آن به چشم می خورد. و ... البته این پایان ماجرا نبود :) چون در اتاق به دلیل کووید بسته بود! ?❌

نگران از نماز نخوانده و هراسان از برخورد با مامورها و ایجاد دردسر، از خدا طلب کمک کردیم... در نهایت در همان نزدیکی اتاق مدیتیشن، زیر یک راه پله نماز را خواندم و به سمت مقصد راهی شدیم...