متولد ۱۳۶۷- عاشق سعدی و عطر
اینترنت، وقتی فرهنگ نمیتواند پا به پای تکنولوژی بدود.
این مقاله را از سایت خودم در ویرگول دوست داشتنی قرار داده ام. برای مشاهدهی اصل مقالهی اینترنت، وقتی فرهنگ نمیتواند پا به پای تکنولوژی بدود؛ به آدرس سایتم مراجعه کنید.
نگاهی گذرا و سرسری به تاریخ نشان میدهد که انسان در این چند دههی اخیر بیش از تمام تاریخ قبلی خود پیشرفت کرده است. پیشرفتی که نمیتوان برای آن جز تکنولوژی اطلاعات و اینترنت دلیل دیگری یافت. کاملا هم منطقی به نظر میرسد و همه چیز سر جای خودش است. موتور محرک پیشرفت، تفکر و حافظه است و انسان به مدد تکنولوژی اطلاعات توانست برای اولین بار تفکر و حافظه را برونسپاری کند. در حالی که پیش از آن و در انقلاب صنعتی توانسته بود صرفا کارهای مکانیکی خود را به ماشین آلات بسپارد. چه بسا که خود تکنولوژی اطلاعات هم ثمرهی فراغت انسان از آن کارهای طاقتفرسای تکراری قبل بود.
همانگونه که اختراع چرخ توانست امکان جابجایی کالاهای فیزیکی را فراهم کند و از این طریق یک انقلاب اقتصادی بوجود آورد؛ تکنولوژی اطلاعات هم امکان جابجایی اطلاعات را فراهم کرد آنهم با سرعت، وسعت و سهولتی غیر قابل باور و این خود شد همان انقلابی که هیچ کس نمیتوانست بفهمد چه ابعاد و پیامدهای وسیعی دارد.
بشر به کمک تکنولوژی اطلاعات توانست مغرورانه لبخندی از سر تمسخر به همهی محدودیتهای خود بزند و با سرعتی باورنکردنی پیشرفت کند. اینقدر سریع که عجیبترین ابداعات دنیای تکنولوژی دیجیتال به سرعت برای ما تکراری و معمولی میشوند و انگار هر روز آماده و حتی متوقع یک نوآوری جدید در این حوزه هستیم.
اما این پیشرفت یک قربانی بزرگ هم داشته است. اگرچه این سالها اینقدر سرمست و سرگرم استفاده از تکنولوژی هستیم که فکر میکنیم مهم نیست و اصلا چرا باید به جای لذت بردن از این پیشرفت و خوشحالی بابت شانس زندگی در این عصر طلایی، غمگین این عزیز تازه از دست رفته باشیم. اصلا موافقید که کلا چیزی راجع به آن نگوییم و حال خوبمان را برهم نزنیم؟ چطور است کلا بگوییم بیخیالِ فرهنگ!
اینجا منظورم از فرهنگ آن تعریف عصا قورت دادهی بیش از حد علمی نیست. میخواهم خیلی خودمانی راجع به فرهنگ استفاده از تکنولوژی دیجیتال حرف بزنم. همان چیزی که این روزها تقریبا هیچ کس فرصت و حوصلهی حرف زدن از آن را ندارد. میخواهم از آن چیزی حرف بزنم که باعث میشود "چگونگی" را یاد بگیریم. مثل چگونگی استفاده از وسایل و ابزارها و چگونگی رفتارمان در ارتباط با تغییرات جدید.
فرهنگ یک ویژگی خاص دارد که تا به حال نتوانسته توسط بشر برون سپاری شود و این ویژگی کلا با سرعت بیگانه است. فرهنگ لااقل تا لحظهی نگارش این مقاله به صرف تفکر ( و بدون صرف زمان) کشف و بهینه نخواهد شد. فرهنگ با یکی از پیچیدهترین وجوه انسان در ارتباط است که در سال ۲۰۲۰ میلادی و در اوج شکوفایی تکنولوژی همچنان چیز زیادی از آن نمیدانیم. فرهنگ با ذهن و فکر جامعهی انسانی در ارتباط است. دانش روانشناسی همچنان بسیار جوان و سرشار از حدس و گمانها و تئوریهای اثبات ناشده است و فرهنگ پیشبینی نمیشود مگر با یک دانش روانشناسی و جامعه شناسی کاملا بالغ. طبیعیست که در این شرایط نا دانی (با همین فاصله ای که بین دو جز آن گذاشتم!) باید به هر تغییر زمان کافی بدهیم تا به واسطهی سعی و خطاهای بی شمار، فرهنگ بتواند متناسب با آن به روز شود. این همان چیزی است که به ما یاد میدهد خودمان را به شکل صحیح با تغییرات وفق دهیم. فرایندی که از چند سال تا چند دهه زمان میخواهد تا شکل بگیرد. تغییرات فرهنگی، کُند، اما عمیق و ریشه دار هستند.
اما آنچه در ارتباط با اینترنت و تکنولوژی اطلاعات رخ داد؛ به هیچ کدام از ابداعات قبلی شبیه نبود. اینبار سرعت تغییرات به حدی زیاد بود ( و هست) که فرهنگ نمیتوانست حتی آن را به درستی درک کند؛ چه رسد به این که بخواهد آن را تجزیه و تحلیل کرده و خود را با آن منطبق کند و برای آن راهکار ارائه دهد. و تا فرهنگ میخواست بفهمد ماجرا از چه قرار است؛ تغییر قبلی خود منسوخ و جای خود را به تغییر دیگری داده بود. چه وضعیت پیچیده ای!
نکته دیگری که در ارتباط با اینترنت و تکنولوژی اطلاعات مطرح است؛ بحث شیوع وسیع و همه گیری قابل توجه آن است. در دنیای امروز کسر بزرگ و معناداری از انسانها به اینترنت دسترسی دارند و برای جمعیت وسیعی از آنها اینترنت یک جز لاینفک از زندگیست و همانگونه که در مقاله قبلی ام با عنوان اینترنت دنیا را امن تر از قبل کرده است توضیح دادم؛ دسترسی به اینترنت در حال تبدیل شدن به یک حق اولیه برای انسان هاست. از همین موضوع میتوان نتیجه گرفت که عوارض استفاده از آن نیز به همین وسعت و سرعت همهگیر میشود (البته صحیح تر است که بنویسیم همه گیر شده است)
همین است که امروز، پدیده ای به نام ترول اینترنتی، اعتیاد به اینترنت و بی اخلاقیهای متنوع اینترنتی اینقدر رواج یافته اند؛ در حالی که فرهنگ هنوز نتوانسته و احتمالا نخواهد توانست راه حلی برای این مشکلات پیدا کند که اگر هم پیدا شود؛ با توجه به سرعت تغییرات، احتمالا تا آن زمان خودِ مسئله کاملا کهنه شده است و جای خود را به مسئلهی جدیدی داده است. جالبی این ماجرا اینجاست: در این اوضاع به هم ریخته که تقریبا هیچکس نمیتواند چطور باید از تکنولوژی دیجیتال استفاده کند؛ واژه ی جدیدی هم در حال رواج یافتن است. شهروند دیجیتال . اگر به سابقه ی نسبتاً کوتاه شهرنشینی و دغدغهها و مشکلات حاصل از آن، فکر کنیم به این نتیجه میرسیم که واژهی شهروند خود به قامت ما بزرگ است و طبیعتا در چنین شرایطی واژه ی شهروند دیجیتال، بیشتر شبیه یک شوخی تلخ است تا یک واقعیت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه کسی مقصر است؟ انسان فقیر یا جامعه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
رمان چیست و نویسنده کیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا هنرها و فرهنگ کالای عمومی اند؟