روز به روز با داستان ها و اخبار تیله سافت خاطره می سازیم :) - سایت تیله سافت : TileSoft.ir
ژول ورنیسم – هرگز تو را نشناختم – بخش دوم
برای پیدا کردن پاسخ این پرسش ها باید سری به زیر زمین بزنیم. بدون شک ارتش آمریکا تصورش را هم نمی کرد که نیروهای نظامی ایران تا این حد پیشرفته و مجهز باشند چرا که زیر زمین پایتخت به سلاحهایی تجهیز شده بود که توسط مهندسین نظامی ایران ساخته شده بود و هیچ کشور دیگری تا آن زمان هنوز به دانش و فناوری ساخت آن دست نیافته بود.
این سلاح ها مجهز به دوربین هایی بودند که می توانستند از پس لایه های زمین، اهداف روی زمین را ببینند و هدف گیری کنند و توسط شلیک نوعی لیزر خاص، هدف مورد نظر را نابود کنند در واقع هیچ جنبنده ای از تیر رس این سلاح در امان نمی ماند. این لیزر منحصر به فرد تمام شبکه عصبی بدن شخص هدف گیری شده را فلج کرده سپس مغز او را از کار میاندازد و در نهایت سبب مرگ او میشود.
درست است که بسیاری از از ارتشیان آمریکایی مستقر در خیابان های پایتخت توسط سلاح بی نظیر ارتش ایران نابود شدند اما قطعا ارتش آمریکا هم نقشه های گسترده تر و جایگزینی برای اشغال پایتخت دارد از جمله حمله هوایی و موشکی اما در این سو بهرام و دیگر نیروهای گارد امنیتی هم قطعا پیشبینیهای لازم را داشتهاند و اقدامات موئثر را انجام می دهند.
تا اینجا از گارد امنیتی فقط بهرام را معرفی کرده ایم. آرمان بهروزی مشاور ارشد بهرام در گارد امنیتی می باشد ضمن اینکه او یکی از صمیمی ترین و معتمد ترین دوستان بهرام هم می باشد. در واقع بهرام چه در مسائل کاری و چه دیگر موارد، بیشترین اعتماد را به آرمان دارد و برای هر تصمیم گیری ابتدا با او و سپس با دیگر اعضای تیم مشورت و همفکری می کند؛ خلاصه مطلب اینکه آرمان دست راست بهرام است.
ارتش سایبری-امنیتی ایران برای بی اثر کردن حمله موشکی ارتش آمریکا تمام قوا و دانش خود را به کار گرفتند و به تمام سایت های موشکی آمریکا نفوذ کرده و آنها را هک کردند؛ در واقع بخش هوافضای ارتش آمریکا را فلج و بی اثر کردند. اما سپر پولادین آسمان ایران پرواز هرنوع پرنده مزاحمی را در آسمان ایران ناکام و بی نتیجه می کرد. سامانه پدافند ضد پهپاد ایران پیش از ورود هر جنبنده پرندهای به آسمان کشور آن را هدف گیری و منهدم میکرد. یکی از پرنده هایی که نتوانست از تیر رس یگان هوایی ارتش ایران بگریزد و سرنگون شد، پهپاد فوق پیشرفته آمریکایی بود که توسط سامانه هوایی ارتش ایران رهگیری و سرنگون شد. این پهپاد فوق سری به گونه ای برنامه ریزی و تجهیز شده بود که تا آن زمان هیچ کشور و ارتشی نتوانسته بود آن را رهگیری و ردیابی کند. حالا پیشنهاد می کنم کمی از این بخش فاصله بگیریم و برویم در سطح شهر تهران و اوضاع و حال و هوای خیابان ها و مردم را بررسی کنیم. باز هم سراغ پهپاد شکار شده می آییم و اطلاعات جالب و پیش بینی نشده ای را به شما می دهیم.
بعد از این حمله غیرقابل پیشبینی نیروهای آمریکایی به شهر تهران و سپس هلاکت بسیاری از آنها، حال و هوای مردم در این روزهای نوروز سال 1400 که وارد قرن جدید شدهایم و مردم باید شاد و بدون نگرانی عید را پشت سر بگذارند، چطور است؟ امروز 10 فروردین است؛ پس از نابودی نیروهای آمریکایی بر اثر سلاح لیزری بسیاری از مردم به تدریج جرأت به خرج دادند و وارد کوچهها و خیابانها شدند چراکه دیدند کنترل اوضاع و امنیت شهر به دست نیروهای ایرانی افتاده اما آیا واقعا دیگر هیچ نیروی بیگانه در شهر تهران وجود ندارد و همه از بین رفته اند؟ قطعا جواب خیر است؛ نیروهایی که کنترل صدا و سیمای تهران را در دست داشتند چه شده اند؟ کلید این ماجرا در دست آرمان و همکارانش است؛ آنها بلافاصله پس از کنترل اوضاع شهر وارد ساختمان تلویزیون شدند و تمام نیروهای آمریکایی که صدا و سیما را اشغال کرده بودند دستگیر و اسیر کردند. در بین این اسیران ژنرال آمریکایی، یکی از با ارزش ترین مهره ها بود که قطعا اطلاعات مهم و سرنوشت سازی داشت. بهرام، آرمان و سایر کارشناسان امنیتی پس از بررسی تصاویر ماهوارهای اطمینان پیدا کردند که نیروهای آمریکایی مکان های امن و مخفی در نقاط مختلف تهران دارند که در آنجا پنهان شده اند تا در زمان مناسب عملیات خود را از سر بگیرند. بنابراین از طریق رسانه های مختلف از مردم تهران درخواست شد خانواده هایی که امکان سفر را دارند از تهران خارج شوند و اگر نمی توانند در منازل خود بمانند و در سطح شهر تردد نداشته باشند تا نیروهای امنیتی و نظامی بهتر بتوانند امنیت و آرامش تهران را حفظ کنند.
شاید از ذهن شما بگذرد که مگر ژنرال آمریکایی و نیروهای دیگری از آنها به اسارت در نیامدند؟ چرا از آنها بازوئی نمی کنند تا از سایر نقشه های آمریکاییها مطلع شوند؟ قطعا شما درست فکر کردید!
شما می توانید پاسخ پرسش خود را در قسمت بعدی این مجموعه داستانی بخوانید...
بخش اول داستانی "ژول ورنیسم - هرگز تو را نشناختم" را بخوانید
مطلبی دیگر از این انتشارات
موبایل یا جادویی ارتباط جهانی | داستان ساخت اولین موبایل
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی اجمالی به Galaxy Fold و حواشی آن
مطلبی دیگر از این انتشارات
برنامه نویسی یاد نگیرید! جلسه ی ششم