دنریس ملکه‌ی خاکسترها!

در چند روز گذشته قسمت 5 فصل 8 گیم اف ترونز منتشر شد و یکی از بزرگترین تغییر جهت‌های گیم اف ترونز در آن اتفاق افتاد.

این اتفاق از دو جهت شوکه کننده بود یکی چرخش دنریس از ملکه‌ی صلح به هیولایی که همه را به آتش می‌کشد و دیگری اینکه انجمن‌های بسیار فعال گیم اف ترونز چطور چنین اتفاقی را پیش بینی نکردند.


در این مدت انجمن‌های مختلف و طرفداران گیم اف ترونز انواع ایده‌های مختلف را بر اساس اتفاقات قسمت‌های مختلف پیش بینی کردند که اکثرا اشتباه بود ولی گاهی هم درست از آب در می‌آمد، اما نکته اینجاست که با وجود اشارات فراوان به چرخش شخصیت دنریس انگار هیچکس نمی‌خواست باور کند که دنریس لغزش خواهد کرد و شبیه پدرش خواهد شد.

دنریس دختر آسیب پذیری خارج از وستروس بود که او را بی‌گناه می‌دیدیم، در سن کم مجبور به ازدواج شد و در یک مسیر طولانی از دختری بی سرپناه به ملکه دنریس طوفان زاد از خاندان تارگارین، اولینِ نام خودش، ملکه‌ی مرین، بانوی هفت پادشاهی و محافظ قلمرو، بانوی دراگون استون، کالیسی دریای بزرگ گرس، شکننده زنجیرها و مادر اژدهایان تبدیل شد و وقتی قدرت به دست آورد کم کم تغییر کرد.

تغییری که برخلاف نظر خیلی‌ها اصلا هم یک روزه اتفاق نیفتاد و حاصل سالها سیاه‌تر شدن قلب دنریس بود، دختری که تخت آهنین را حق خودش می‌دید و بارها در طول سریال اشاره کرده بود که برای به دست آوردن حق خودش حاضر است دست به هرکاری بزند.

جالب است که او برادرش که البته فردی ظالم بود جلوی چشم‌هایش از دست داد ولی چیزی جز نفرت در نگاهش ندیدیم، وقتی اژدهایش که تازه پرواز و آتش زدن را یاد گرفته بود فرزند یک نفر را سوزانده بود و آسیب بسیاری هم به دام‌های مردم زده بود نشانه‌ای از شرمندگی در دنریس ندیدیم، وقتی اربابان مرین را می‌سوزاند در کارش هیچ تردیدی نداشت و وقتی پدر و برادر ساموئل را آتش می‌زد کاملا خونسرد بود ولی بازهم انگار ندیدیم که او به سمت دیوانگی می‌رود و هرروز بیش‌تر شبیه پدرش می‌شود.

و حتی ما در رویای دنریس دیدیم که پایتخت و قلعه کاملا سوخته و دانه‌هایی شبیه به برف و خاکستر مثل خاکستری که روی سر آریا می‌بارید در حال بارش است مثل چیزی که در ویدئوی بالا می‌بینید.

همین هاست که باعث می‌شود گیم اف ترونز را تحسین کنم وقتی من به عنوان بیننده نمی‌توانم سیاه شدن دنریس را قبول کنم پس اگر جان اسنو و تیریون هم در قبول کردن این اتفاق تردید می‌کنند باورشان می‌کنم.

در کنار آن وقتی داستان گذشته‌ی فردی مثل دنریس را انقدر کامل و زیبا به تصویر می‌کشد حتی با بدترین شخصیت‌های داستانش مثل: دنریس و سرسی هم می‌توان احساس همدردی کرد و حتی احمقانه‌ترین تصمیمات شخصیت‌هایش را می‌توان درک کرد، زمانی که جان خودش را در سمت اشتباه جنگ دید و فهمید بدون اینکه متوجه باشد چه ظلم بزرگی در حق مردم کرده و یا زمانی که تیریون فهمید که به خاطر ترسش از دنریس نتوانسته تصمیم درست را بگیرد می‌توانستیم آن‌ها را درک کنیم و شاید هر کس دیگری هم جای آن‌ها بود همین تصمیم ها را می‌گرفت.

ویدئویی در مورد سکانس هایی که در بالا اشاره کردیم ساخته شده و شما میتوانید در لین زیر آنرا مشاهده نمایید .

منبع : تایم سیتی