چالش اولی رو امتحانش کردم

سلام.

نوشتن این متن با توجه به متن جناب دست انداز در امتحانش کُن! (یک) هست که واقعا ازش لذت بردم. گرچه مطلبش اسه هفت ماه پیش می شه ولی خب خواستم متنی بنویسم.

خودم سال هاست از این روش استفاده می کنم. البته این وسطا گاهی هم فراموشم می شده توی مشکلات بهش پناه ببرم و حالمو خوب کنم.

خلاصه اینکه گفتم دست به کار بشم و این امتحانش کن رو امتحان کنم تا تعداد مطالب بیشتر بشه. اصلا نمی دونم امتحانش کن به شماره های بعدیش رسیده یا نه. بعد از نوشتن و انتشار متنم حتما می رم جستجو می کنم.

وقتش رسید که نیتی رو در ذهنم بیارم. و خب واقعا چیزی به ذهنم نیومد و درنهایت گفتم یه نکته برای امروزم بهم بگو.

بعد گفتم بین اینهمه کتابی که دارم یعنی کدومشونو بردارم که اون یکی کتابا دلخور نشن. :))

پس از همین قاعده استفاده کردم و چشمامو بستم و رفتم سراغ کتابا و به ندای دلم گوش دادم ببینم کدومو انتخاب می کنه. البته خیلی سخت بود این مرحله چون یه جورایی کتابای هر بخش موضوع جدایی داشتن و ناخودآگاه و خودآگاه انگار مایل بودم به سمت مشخصی برم که مرتبط باشه. به هرحال چند باری تلاش کردم و قرعه به نام کتاب «منِ دیگرِ ما» افتاد.

خب اینم از این. بازش کردم و صفحه موردنظر درباره پیامدهای تربیتی تلویزیونی شدن قسمت هشتم: انزواطلبی. بخشی از متن این دو صفحه که باز شده:

بااینکه کودک به صورت طبیعی به رابطه با والدین و برادر و خواهر علاقمند است؛ اما با تماشای مکرر تلویزیون تغییر ذائقه داده و آرام آرام حوصله ارتباط با دیگران در او کم می شود. این حالت هم زمینه انزواطلبی او را فراهم می کند.

براساس تحقیقات محققان آمریکایی مشخص شد، اگرچه تماشای تلویزیون باعث خوشحالی می شود اما در اکثر اوقات فرد را به انزوا می کشاند.


خب از این تفألی که زدم به این نتیجه رسیدم که میزان تلویزیون دیدن رو کم کنم. البته خیلی هم نمی دیدما خب اخبار بیست و سی و گاندو و گاها فیلم سینمایی جالبی از شبکه نمایش. ولی خب هشدار داده دیگه. :))

البته همینجا از جناب دست انداز می خوام، راهکاری هم برای انتخاب کتاب برای این مواقع بهمون بدن.

شما هم امتحانش کنید.