یک خبر از جناب عالیجناب

جناب عالیجناب
جناب عالیجناب

جارجار قصه ما مثل هر روز تعطیلی که تو سیاره فلاپتوریا بود نشسته بود جلو تلویزیون و اخبار تماشا میکرد با اینکه میدانست همه چیز که در اخبار گفته میشود دروغ است یا برای جذب مخاطب بیشتر یا برای تبلیغ یک حزب سیاسی ولی باز نگاهش را به همان تلویزیون دوخته بود انگار که قرار بود اتفاقی بیوفتد ولی نه امروز هم مشخص بود که قرار است سخنرانی های همان رییس جمهور را بشنویم همانی که الان 289 سال بود رییس جمهور میشد، از یک سیاره دیگه اومده بود و نماینده امپراتور بود اما هر چهار سال یکبار رای گیری میکرد و 300% رای هارو میگرفت.

در شبکه خبر رییس جمهور جناب عالیجناب با لبخندی که تمام‌دندان هایش را نمایان میکرد و چشمانی که انگار هرکدام به کانالی متفاوت وصل است، شروع به سخن می‌کند:


«هم‌سیاره‌ای های عزیز، ساکنین محترم فلاپتوریا، بینندگان عزیزِ و پیروان عزیز عصر روشن فردا… من امروز اینجا هستم، نه برای انکار. نه برای توجیه. بلکه برای زدودن معانی غلط دوربر کلمه دزد بودن. بله… پدر من از شما دزدی کرده. از همه‌تان. از لبنیاتی سرِ کوچه‌تا ایستگاه استخراج چسب آهن روی فاز سوم کمربند شهابی. او گوجه می‌دزدید. پول یارانه را می‌بلعید. حتی یک بار سگ ربات یکی از شما را دزدید چون فکر کرد جاروبرقیه. و میپرسید که آیا از این موضوع شرمسار نیستی؟ نه… من از این بابت شرمسار نیستم. افتخار هم می‌کنم.چون، همان‌طور که استاد ارشمیدوس کبیرِ منظومهٔ شمسی-دوم فرمود «هر دزدی، اگر از روی عشق به عدالت باشد، نوعی بخشش است.» پدر من دزد نبود. او یک فیلسوف عملیاتی بود. او کالاها را از مکان‌هایی با ثروتِ متمرکز می‌ربود و به جیب خودش انتقال می‌داد تا شماها، مردم شریف پایین‌دست، بدانید که تمرکز قدرت چقدر خطرناک است. شما باید به او _مدال_ بدهید، نه اینکه تهمت بزنید.آیا نباید از نظامی که باعث شد پدر من مجبور شود ۱۷۲ بار شیر بچه‌های محله را بخورد، سوال کرد؟ آیا دزد واقعی سیستم نیست که شما را به تماشای تبلیغ توسترهای هوشمند وا‌می‌دارد، درحالی‌که حتی نان ندارید؟ دزد واقعی آن ماهواره‌ای نیست که افکار شما را چک می‌کند، و پدری‌ست که دل دارد، دست دارد، و… کمی هم جیب دارد؟ شما می‌گویید او دزدی کرد و اموالمان را برد؟ بله، برد. اما آیا جنگ نبود؟ آیا دموکراسی جنگ نیست؟ آیا هر دزدی، اعتراض خاموش به جهانی فاسد نیست؟ دوستانِ بین‌سیاره‌ای‌ام، امروز وقت آن رسیده که بگوییم: "نه به شرم! آری به شرافتِ دزدی باوجدان!" ما، در دولت آینده، نه‌تنها دزدی را جرم نمی‌دانیم، بلکه آن را به‌عنوان یک _پیشرفت مدنی_ به رسمیت خواهیم شناخت. ما وزارتخانهٔ حمایت از خرده‌دزدان را تأسیس خواهیم کرد. ما بیمهٔ سرقت کوچک راه‌اندازی می‌کنیم. ما دزدان بی‌سروصدا را قهرمانان ملی اعلام می‌کنیم. زیرا ما می‌دانیم: در جهانی که خورشیدش مالیات دارد و سایه‌اش سوبسید، دزد بودن… فقط یک شغل دیگر است. مرگ بر بی‌درایتی. درود بر دزدان شریف.»

حضار شروع به دست زدن میکنند. و ناگهان صدای شور و شوگاشان قطع میشود و صدایی از پشت میگوید جناب انگار کاست خراب شده.

دوربین به گزارشگر برمیگردد و او نیز خبر بعدی را میخواند:

«پس از بیانیات عجیب چاقال خان مزدور که در آن آمده بود دزدی، علی‌رغم زیبایی‌های لفظی، همچنان دزدی‌ست. بازداشت و به دادگاه معرفی شد تا اتهاماتی که علیه‌ او وارد شده بود من جمله اهانت به دزدک ها به پرونده ایشان رسیدگی شود»

جارجار تلویزیون را با انگشت شستش خاموش می‌کند. زیر لب می‌گوید:

«فردا رای گیری و باید برم ببینم این بار حداقل کاندید جدید هست یا باید به جناب عالی جناب رای بدم.»




روزنامهٔ رسمی آزادِ کاملاً بی‌طرف فلاپتوریا

شمارهٔ 82,724 | سال 289 ریاست عالیجناب


جنجال در سخنرانی جناب عالیجناب:

«ما دزدها را قهرمان ملی می‌دانیم!»

گزارش از بخش تحلیل رفتاری گفتارهای پست‌مدرن دولتی

در یک سخنرانی پرشور، صریح، و به‌غایت اخلاق‌مدار، عالیجناب جناب، رئیس‌جمهور دائمی فلاپتوریا، دیروز در شبکهٔ ملی ظاهر شد و با شجاعتی کم‌نظیر از اقدامات پدر دزدش دفاع کرد. وی با تاکید بر اینکه "دزد واقعی سیستم است نه شخص"، خواستار درک تازه‌ای از مفهوم دزدی شد.

نقل قول منتخب سخنرانی:

«نه به شرم! آری به شرافتِ دزدی باوجدان!»

در این نطق پرحرارت، او پیشنهاداتی چون تأسیس وزارت حمایت از خرده‌دزدان، بیمهٔ سرقت کوچک، و اعلام روز جهانی دزدان شریف را مطرح نمود. بسیاری از شهروندان با کف‌زدن‌های برنامه‌ریزی‌شده، واکنش مثبتی نشان دادند.

مخالفت‌ها و دستگیری‌ها


در پی سخنان ضدقانونی چاقال خان مزدور، منتقدِ سابق دولت و متفکر ناشناختهٔ سابق‌تر، که اظهار داشت:

"دزدی، علی‌رغم زیبایی‌های لفظی، همچنان دزدی‌ست."

او سریعاً دستگیر شده و به دادگاه کهکشانی احضار گردید.

مردم چه می‌گویند؟

جارجار، شهروندی از طبقهٔ متوسط مایل به انقراض، در گفت‌وگو با خبرنگار ما گفت:

> «راستش دیگه فرقی نداره. فردا رای‌گیریه. یا باید به عالیجناب رای بدم یا یکی از وسط کار انصراف میده و جایگاهش رو میده به جناب عالیجناب.»


اخبار بعدی:


  • طوفان ذهنی مصنوعی در ایستگاه روان‌پالایی پادگان شهاب

  • آیا مغز شما هنوز مال خودتان است؟

  • ۱۰ روش برای اینکه مثل یک سیاستمدار دزدی کنید، ولی شریف به‌نظر برسید