مُدیری که «کتاب باز» را می بندد، باب ِ دروغ و فتنه را باز می کند!

برای عشق ابدی ام کتاب، که یار مهربان و بی زبان است اما دریغا که هر کسی از ظن خود، یارش می شود!!!
برای عشق ابدی ام کتاب، که یار مهربان و بی زبان است اما دریغا که هر کسی از ظن خود، یارش می شود!!!


می گویند : «جامعه ای که کتاب نخواند، قدرت تفکر و تحلیل ِ خود را از دست می‌دهد و آمادگی پذیرش هر نوع دروغ، فتنه و ظلمی را خواهد داشت.»

چند سالیست که ۲۴ آبان را «روز کتاب و کتاب‌خوانی» نامگذاری کرده اند و از روز ٢۴ آبان تا دوم آذر را هم هفته ی کتاب و کتاب‌خوانی» نامیده اند تا ظاهراً ، بهانه‌ای باشد برای ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی و افزایش سطح سواد عمومی جامعه.

اینکه چرا این روز را به عنوان روز کتاب‌خوانی انتخاب کرده اند و اینکه چرا جمهوری‌ اسلامی ایران مثل سایر کشورهای جهان، مناسبت های جهانی را برای اکثر اتفاقات، مثل روز جهانی زن، روز جهانی کودک، روز جهانی مادر، روز جهانی معلم، روز جهانی کتاب و صد ها روز جهانی دیگر، در همان تاریخ اصلی و جهانی ِ خودش، به رسمیت نمی شناسد و مثل بقیه ی تکروی هایش می خواهد خودش روز این مناسبت ها را با بهانه ها و مناسبت هایی نه چندان متعارف و معقول، مخلوط کرده و به میل خودش، نامگذاری کند، بماند برای فرصتی دیگر، چرا که بیم آن می‌رود که باز هم سر ِ درد دلمان باز شود و وقتی به خودمان بیاییم که ببینیم داستان از «تفنگ ِ حسن موسی» هم گذشته و ما هنوز به اصل مطلب هم نرسیده ایم ..... اما آیا مسؤلین کشور حرمت همین مناسبت های «من درآوردی» خودشان را هم نگه می دارند یا مثل بسیاری از مقوله های دیگر، فقط نمایش و ادا و اطوارش را برای ما در می آورند ؟!

«سروش صحت» را اغلب ِ ما مردم عادی که در این وانفسای قحطی ِ هنر و هنرمند واقعی ، دلمان را به هرآنچه که ذره ای از شوآف های رایج و نمایش های آبکی و بی خاصیت، فاصله بگیرد، خوش می کنیم و امید به تداومش می بندیم، می شناسیم. هنرمندی تحصیلکرده، روشنفکر، ساده و بی حاشیه و علاقه مند به علم و کتاب و در عین حال مستقل و بدون سرسپردگی به نهادهای فاسد حکومتی! این هنرمند ارزنده، برای مدتی نه چندان طولانی، برنامه ای را تحت عنوان «کتاب باز» با هدف ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی، مدیریت و مجری گری می کرد. اینکه می گویم «مدیریت»، منظورم پُست و مقام مدیریت نیست بلکه بار زحمات ِ تهیه و تدوین و مسئولیت ِ خوب از کار درآمدن برنامه است. چرا که می دانم روال کار سروش صحت در اغلب کارهایش، مثل مجموعه های به یادماندنی ِ لیسانسه ها و فوق لیسانسه ها، به گونه ایست که نه تنها کارگردانی خوبی می کند، بلکه فیلمنامه هایش را هم خودش می نویسد. برنامه کتاب باز نیز محصول همین تفکر و اندیشه و مسؤلیت پذیری است.

سروش صحت در برنامه ی دوست داشتنی  «کتاب باز»
سروش صحت در برنامه ی دوست داشتنی «کتاب باز»


وقتی پای صحبت مهمانانش می نشیند، آنقدر صبور، بی تکلف، بی ادعا، مؤدب، متین و دقیق گوش می دهد که اگر زاویه دوربین گهگاهی به سمت او نچرخد، بیننده یادش می رود که این برنامه مجری هم دارد برعکس ِ بسیاری از برنامه ها که مجری، آنقدر شتابزده به میان صحبت های مهمان می پَرد و آنقدر افاضات بی مورد و متکبرانه می کند که بیننده ترجیح می‌دهد از خیر تماشای برنامه و بهره‌برداری از آن بگذرد و تلویزیون را خاموش کند. و شاید همین ویژگی است که بیننده ی آگاه و فرهیخته را که عاشق کتاب و کتاب‌خوانی است، عاشق مجری فرهیخته ی برنامه کتاب باز هم می کند.

این برنامه را اغلب مردم دوست داشتند، عده زیادی از جامعه ی کتاب دوست ایران ، تشویق شدند که بیشتر کتاب بخوانند، آن دسته از مردمی هم که کمتر به سراغ کتاب می رفتند به خاطر علاقه به سخنان دلنشین و مفید مهمانان و متانت و مجری گری ِ فاخر آقای سروش صحت ، مشتاق می شدند که حداقل یکی دو تا از کتاب‌های معرفی شده را تهیه کرده و بخوانند تا مفهوم سخنان مهمان را بهتر درک کنند و پاسخ سؤال ها و چالش‌های ذهنی خود را بیابند. و در یک کلام بسیاری از اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان، با این برنامه «کتاب باز» شدند و حتی در نظر سنجی ها از این برنامه به عنوان تنها برنامه خوب و قابل تحمل صدا و سیما یاد کردند. اما مسؤلین ارزشی صدا و سیما این برنامه را به بهانه های موهوم تعطیل کردند و در محاق فرو بردند و کیست که نداند عامل اصلی این تعطیلی و بهانه ها، همانا وجود شخص ِ روشنفکر، تملق نگو و سفارشی ننویسی چون سروش صحت بود!!!

سروش صحت اما بجای هیاهو و جار و جنجالِ قربانی شدن و تلاش برای ماهیگیری از آب گل آلود و فرصت طلبی برای بیشتر دیده شدن و سلبریتی بازی های رایج ، رفت و «کتاب باز» را با همین سبک و سیاق، روز دهم نوامبر (نوزدهم آبان امسال) به کانادا و شهر ونکوور برد و طبق اخباری که به گوشمان رسید با استقبالی بی نظیر، سالنی پُر و به قول غربی ها، سولد آوت (sold out), روبرو شد یعنی تمام بلیط های آن فروخته شده بود.

سروش صحت در سالن  «اورگرین کوکتیلام» دو ساعت حرف زد و کتاب خواند و هیچکس خسته نشد.
سروش صحت در سالن «اورگرین کوکتیلام» دو ساعت حرف زد و کتاب خواند و هیچکس خسته نشد.


و حالا ما می مانیم با حجمی از حسرت و افسوس و اندوه که چرا مدیران ارزشی ِ صدا و سیمای به اصطلاح ملّی، که بوق و کرنای مردم دوستی، فرهنگ مداری و آزادی خواهی آنان گوش جهانیان را کَر کرده، برنامه ی ساده و صمیمانه‌ای را که با هدف ترویج و گسترش فرهنگ کتاب‌خوانی تهیه و اجرا شده بود، تاب نیاورده و تعطیل کردند! خود سروش هم گفته بود که : « وقتی برنامه ام را بدون هیچ توضیحی از تلویزیون حذف کردند، چه چیزی را باید پیگیری می کردم؟!»!!!


دلگیر نشو آقای صحت، ما مردم ایران در طول تاریخ، نه کتاب هایمان را خوب باز کردیم و نه خوب کتاب بازی می کنیم وگرنه به این راحتی نمی توانستند کتاب باز مان را ببندند!!!
دلگیر نشو آقای صحت، ما مردم ایران در طول تاریخ، نه کتاب هایمان را خوب باز کردیم و نه خوب کتاب بازی می کنیم وگرنه به این راحتی نمی توانستند کتاب باز مان را ببندند!!!


عمق ضدیت با علایق و خواسته‌های مردم توسط صدا و سیمای میلی را می توان از نوشته ی ساده و حقیقی ِ کاربری در توییتر فهمید که نوشته بود : «هر دفعه که کتاب باز رو از تلویزیون نگاه می کردم، توی دلم می گفتم خدا کنه متوجه نشن که این برنامه چقدر خوب هست، ولی بالاخره یکی بهشون گفت.....»!!!

فرهاد عشوندی روزنامه نگار هم با انتقاد از عملکرد صدا و سیما در شبکه توئیتر نوشت : « خالص سازی واقعی یعنی اینکه ما حتی انتخاب کنیم کی نگاهمون کنه! تبریک میگم آقای جبلی واقعاً هنر می خواد مخاطب ثابت برنامه «سمت خدا» رو که دیگه یه مخاطب ثابت غیرسیاسی هست به زیر ده درصد برسونید! راستی چرا نتایج نظرسنجی هاتون رو رسانه ای نمی کنید؟!»

در این لحظه حقیقتاً دیگر نمی دانم چه بگویم و نوشته ام را چگونه جمع بندی کرده و به پایان ببرم؟! می دانم برای درمان این حجم از درد و بغض و خشم، دیگر نوشتن هم افاقه ای نمی کند. چرا که سازمان بی در و پیکر و وابسته به نهاد قدرت و در عین حال دخمه ی فساد و دروغ و رانت‌خواری ِ صدا و سیما، گوشی برای شنیدن ندارد. اما ما می نویسیم و فریاد می زنیم تا گمان نرود که سکوت ما نشانه ی رضایت است و این شائبه را به وجود آورد که آنها کارشان درست است و ما هم مثل «آقای هالو» نمی دانیم که در شهر چه خبر است!!!

ما می نویسیم و فریاد می زنیم که صدا و سیمای ایران «ملّی» نیست بلکه «میلی» است و جایی در قلب و روح مردم ایران ندارد چرا که اگر ملّی بود، زنی معلوم الحال جرئت نمی کرد که از تریبون همین رسانه فریاد بزند که : « خب معلومه که تلویزیون مال حزب اللهی هاست و باید اونها بیشتر دعوت بشوند، اصلاً این مملکت مال حزب اللهی هاست !»...

ما می نویسیم و فریاد می زنیم حتی اگر مدیران این رسانه ی حکومتی، به جای پنبه، در گوش هایشان فولاد فرو کرده باشند.

به قول دیالوگ معروف شخصیت حبیب سریال فوق لیسانسه ها ، : « حالا ببین من ضرر می کنم یا تو؟!» ???