آزمودن

این متن بخش‌هایی از خط داستانی را برملا می‌کند.

یک صندلی قرمز، دوربینی ثابت مانده به روی نمای میانه(معروف به مدیون شات) و دختری مشتاق که برای تست بازیگری وارد قاب می‌شود. مدیوم شات با همین سه عنصر، در نهایت سادگی مقدمه چینی می‌کند تا داستانش را تعریف کند. داستان یک جا به جایی ساده که جایگاه آدم‌ها را نسبت به هم تغییر می‌دهد. چرا که تفاوتی اساسی وجود دارد میان زمانی که کسی مورد آزمون واقع می‌شود و وقتی خودش در حال آزمودن دیگران است. مدیوم شات درباره‌ی آزمون بازیگری است. درباره‌ی قرار گرفتن زیر نگاه سنگین دیگران، قضاوت شدن به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن و احساسات متناقضی که در چنین موقعیتی امکان بروز پیدا می‌کنند.

دختری برای دادن تست به دفتری سینمایی رفته و به سرعت با واکنش سرد و تحقیر آمیز مردی مواجهه می‌شود که در حال گرفتن آزمون است. مرد اصرار دارد که دختر بدون آنکه نیاز باشد حرفی بزند یا کاری بکند، مناسب نقش نیست و دختر تلاش می‌کند با نمایش استعدادش به مرد ثابت کند توانایی بالایی در بازیگری دارد. مدیوم شات ولی نه سمت دختر را می‌گیرد و نه مرد را. تا وقتی که ورق بر می‌گردد و جایگاه آنها نسبت به هم تغییر می‌کند. از اینجا به بعد هم می‌توانیم به دختر حق بدهیم و هم به مرد. چرا که با تغییر جایگاه آنها نسبت به هم، در زمانی کوتاه به درکی تازه از موقعیت آدم‌ها در یک تست بازیگری دست پیدا کرده‌ایم که قابل پیش بینی نبود.