بازگشت به اصل

خطر اسپویل

حفره می‌خواهد شما را به اصل بازگرداند. به حفره‌ای که از آن سر برآوردید.

راهروها، بازار قدیمی، زیرزمین و قبرستان لوکیشن‌هایی هستند که در حفره جان می‌یابند و شخصیت‌ها را می‌بلعند. از طریق همین لوکیشن‌ها است که تصاویر حرف می‌زنند و فشارهای طاقت‌فرسای زندگی بر شخصیت را بازتاب می‌دهند. کارگردان با هوشمندی و انتخاب لنزهای درست توانسته است از لوکیشن بهره بگیرد و بخش عظیمی از آن چه می‌خواهد بگوید را، به جای استفاده از دیالوگ، با لوکیشن و تصویر و قاب بندی به مخاطب انتقال بدهد.

در روایت داستان ساده‌ی پسری که نمی‌خواهد مادرش دفن شود را شاهد هستیم. پسری که جنازه‌ی مادرش را می‌دزدد و آن را در زیرزمین مخفی می‌کند. تا به این‌جا همه چیز تکراری و کلیشه‌ای است و حفره را تا مرز یک فیلم معمولی شدن پیش می‌برد، اما وقتی شب بعد پسر به جنازه سر می‌زند، جنازه‌ای در کار نیست. کفن هست اما جنازه نه. جنازه در حفره‌ی آب کف زیزمین فرو رفته است. پس از نمایان شدن نام فیلم، نمای دیگری بر پرده ظاهر می‌شود، که توضیحات فراوانی در خود جای داده است. کودک، با فرم جنین در رحم، در حوض شناور است. حوض، مادر است و کودک، جنین.

حفره در اوج هنر جان بخشیدن به اشیا پیش می‌رود و از تمام عناصر موجود در فیلم در جهت بیان کردن حرف خود استفاده می‌کند و این تعالی کارگردان بودن است. حفره به تک‌تک شخصیت‌های فرعی خود توجه داشته است و تمام آن‌ها را چه در طراحی لباس، چه در دیالوگ‌ها، چه در طرز نگاه یا طرز ایستادن و حرکت، پرداخته است.

حفره را ببینید و خود را در مکان آرام و بدون جنجال جهانی که در آن زیست می‌کنید تجسم کنید.

حفره را در وُدیو ببینید.