باید مغزش را سوراخ کنیم

خطر اسپویل:

سارا محمدی، نور، رنگ، میزانسن و قاب بندی را می‌شناسد و همین‌ها نقاط قوت فیلم می‌شوند. فضاسازی سفید با استفاده از القای طراحی صحنه و لباس و نورپردازی‌های درست، مخاطب را در رنگ سفید غرق می‌کند. اما آن جایی که فیلم با مشکل مواجه می‌شود در استفاده از صدا است. صدا می‌تواند بسیار بیش از آن‌چه مورد استفاده قرار گرفته است، مورد بهره‌وری قرار بگیرد. برای مثال هنگامی که قرار می‌شود، با دستگاه، مغز مرد را سوراخ کنند، با یک صدای مهیب ناگهانی، از دستگاه، احساس بسیار کامل‌تر و برجسته‌تری می‌توانست به مخاطب منتقل شود. تدوین هم در هیپوناترمی نقطه‌ی قوت است. در مواقع نیاز روایی و در مواقع دیگر ریتمیک است و مخاطب را به وجد می‌آورد.

اما آن‌چه در هیپوناترمی با مشکل مواجه می‌شود روایت است و فرم. سارا محمدی بر تکنیک غالب است، اما در روایتی که به درستی شکل نگرفته است نمی‌تواند حس سوررئالیسم را وارد نماید و فرم را به سر انجام برساند.

هیپوناترمی فیلمی است که از منظر زیبایی شناختی و روایت می‌توانست بهتر شود، اما می‌توان، برای ساختارهای روانشناختانه و تلاش جسورانه‌ی تصویری نمودن مسئله‌ای ذهنی، آن را مورد تشویق و تحسین قرار داد.

هیپوناترمی را در وُدیو ببینید.