برای رفتن، باید جعل کنیم
پاسپورت را باید با حرکات دوربین به خاطر بسپاریم. از منظر روایت و داستان، پاسپورت بسیار ساده و با شباهت فراوان به فیلمهای هالیوودی، پیش میرود؛ یک فرد ناشناس میخواهد از دکتری که بهخاطر پول، شخصی عزیز برای او را عمل نکرده است، انتقام بگیرد. تشریح کردن این روایت، بهخصوص در زمان اندک فیلم کوتاه، کاری دشوار و پیچیده است.
همهاش اما شاید همین نباشد. پاسپورت را میتوان از منظر زیرمتن هم نگاه کرد. زیرمتنی که طعنهای مستقیم به جعلکردن و خارجشدن میزند. این طعنه تا پیش از چند ثانیهی آخر و جایی که در انتها، شخص ناشناس به همکاراناش قول خروج میدهد، آشکار نمیشود، اما وقتی آن جملات گفته میشوند و شباهت آنها با پاسپورت جعل شدهای که باعث ورود ارشادیان به آن خانه شده بود، در ذهن همراه میشود، زمان آن میرسد که کمی بیشتر به پاسپورت و آنچه میخواهد بگوید، فکر کنیم.
پاسپورت برای بیان این روایت و برجسته نمودن دیوانگی نهفته در آن، از نور استفاده میکند. نور قرمزی که بخش اعظمی از فیلم را در برمیگیرد و با تندی خود، بر ذهن مخاطب اثر میگذارد. علاوه بر این نور قرمز، از تاثیرگذاری جلوههای صوتی در پاسپورت هم نمیشود چشمپوشی کرد. پاسپورت بیانگر تسلط کوشا افراسیابی بر صدا و تصویر است و یکی از دلایل اصلی دیدهشدن آن، حضور بازیگران نامآشنایی است که به ارتقای فیلم کمک کردهاند.
دوربین افراسیابی در پاسپورت پویا است و با حرکات خود و عدم ثباتاش، مخاطب را در جریان پرتلاطم داستان میاندازد و او را اینسو و آنسو میبرد. اگر بیشتر توجه کنیم، درمییابیم که این حرکات بیقرار دوربین تا پیش از ورود همایون ارشادی به خانه آغاز نمیشوند و پیش از آن، دوربین در آسانسور برای مدت قابل توجهی ثابت است و به همراه موسیقی آرام درون آسانسور، باعث آرامشی میشود که شاید حتی خستهکننده هم به نظر برسد.
پاسپورت یکی از آن فیلمهایی است که خیلی زود کارگردان خود را به سمت سینمای بلند هدایت میکند، چرا که از قواعد یا بهتر بگوییم قواعدشکنیهای دنیای فیلمهای کوتاه دور است و بیشتر نشاندهندهی تسلط افراسیابی بر عناصر سینمای بلند است.
پاسپورت را در ودیو ببینید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرگذشت نمادین
مطلبی دیگر از این انتشارات
روانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
گزارشی از یک جامعه در آستانه فروپاشی