تسخیر
(خطر اسپویل)
برای کسانی که در زمان جنگ جهانی دوم زندگی نکردهاند، توضیح دادن اینکه قحطی چه حسوحالی دارد، سخت و شاید غیرممکن باشد. چرا که در قحطی مسئلهی اصلی فقط گرسنگی یا کبود امکانات نیست؛ هراسِ در دسترس نبودن امکانات اولیه است که تا سالها با انسانها باقی میماند و به سبک زندگی و روحیات آنها نفوذ خواهد کرد. این موضوع در مورد قرنطینه نیز صدق میکند. همهگیر شدن یک بیماری و اجبار به رعایت شرایط قرنطینه با خود حسوحال و شرایطی ذهنی را به همراه میآورد که توضیح دادن آن برای کسانی که قرنطینه را تجربه نکردهاند، ناممکن مینماید.
«اکسپو پاندمیک» ساختهی فرهاد دلآرام بدون آنکه داستان مشخصی داشته باشد یا به بیماری خاصی اشاره کند، درباره همهگیری و قرنطینه است. در ابتدا محیط کاری یا دفتری را میبینیم که هیچ کس در آن مشغول به کار نیست. گویی همهچیز به حال خود رها شده باشد. رفته رفته تفاوتهای کوچکی که در تصویر وجود دارد توجهمان را جلب میکند. برخی از اشیاء یا وسایلی که میبینیم رنگ یا حالتی متفاوت دارند. صدایی شبیه به نویز به آرامی قدرت میگیرد و تبدیل به تأکیدی مضاعف بر خالی بودن محیط میشود. از سوی دیگر، بازی با رنگ و نور، محیطی تسخیر شده را برای بیننده تداعی میکند تا نگاه کردن به محیط اداری خالی از کارمندان تبدیل به تجربهای وحشتآور شود. چیزی نمیگذرد که رنگها از بین میروند و اجسام شکل عادی خود را از دست میدهند. صدای نویز قدرت میگیرد، سیاهی بر همهجا سایه میافکند و در تضادی آشکار با نور بیرون قرار میگیرد. بیرون از درها و پنجرههایی بسته، بچهها مشغول بازی هستند اما دوربین در حال تصویر کردن محیطیست که ترس و اضطراب بر آن سایه افکنده است.
«اکسپو پاندمیک» نه شخصیتی دارد و نه داستانی مشخص، اما به وسیلهی تصاویری ساده احساسی را در بیننده زنده میکند که حالا یک سالی میشود درگیر آن هستیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرخهی بیپایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیروزی نه در جنگ، که بر جنگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
تاریخ دهن باز میکند