توصیفی روانکاوانه از احساس گناه
این نقد بخشی از داستان را اسپویل میکند.
سرسام (ساخته سیدوحید حسینی نامی و نوید نامی) داستان یک کابوس است. کابوسی که به تدریج باعث تسخیر ک پیرمرد نگهبان میشود و او را غرق در توهماتی میکند که زندگی او را تبدیل به یک شکنجه تمام عیار مینماید. پیرمرد که در ابتدای فیلم از بریدن گوش سگ خودداری میکند به نوعی در گناه کشته شدن او به دست گرگها شریک میشود، طبیعت این کار پیرمرد را بدون پاسخ نمیگذارد و او گوش انسانی را پیدا میکند که باعث میشود زندگیاش نابود شود. در سرسام کارگردانان فیلم (به سبک برادران ارگ) با استفاده از زبان تُرکی و یک فضاسازی فرُمال درخشان (خصوصاً با استفاده از صدا) موفق میشوند آن فضای وهمآلودی را که به واسطه حضور گوش یک انسان زندگی پیرمرد را در برمیگیرد برای تماشاگر ملموس از کار درآورند. آنها از آن گوش به عنوان یک اُبژه فتیشیزه شده استفاده میکنند تا نشان دهند روان پیرمرد در مواجه با گناهی که به سبب نبریدن گوش سگ روی شانههایش احساس میکند چگونه فرو میپاشد.
توصیف روانکاوانه این دو کارگردان از پدیده احساس گناه حیرت انگیز است. سید وحید حسینی نامی و نوید نامی موفق میشوند روان در آستانه فروپاشی پیرمرد را تصویری کنند. پایان فیلم البته یک پایان خوش است، جایی که صاحب گوش بریده نزد پیرمرد میآید و گوش را از او تحویل میگیرد، این همان لحظهای است که پیرمرد به آرامش میرسد. لحظهای که بعد از مدتها موفق میشود دراز بکشد و چشمهایش را روی هم بگذارد و بخوابد. سرسام ادامه منطقی سینمایی است که در سالهای اخیر نمونههای موفقش را در سینمای ایران زیاد دیدهایم. آثاری مانند پوست (که سرسام شباهت زیادی به آن دارد) که میکوشند با استفاده از فُرم به جلوههای جذابی از وهم برسند. پوست این کار را با تکیه بر فرهنگ بومی ایران انجام میدهد و سرسام با تکیه بر برداشتی روانکاوانه از مفهوم احساس گناه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
گاندوها را حفظ کنید
مطلبی دیگر از این انتشارات
جشنواره فیلم کوتاه تهران؛ جمعبندی
مطلبی دیگر از این انتشارات
پشت درهای بسته