جوهره سورئالیسم
سورئالیسم جنبشی فرهنگی و هنری در قرن بیستم بود که به دنبال ماورای واقعیت و یا واقعیت برتر میگشت. جنبشی محصول اروپای پس از جنگ جهانی اول، که تلاش میکرد ویرانیهای پس از جنگ را با درهمآمیختن واقعیت و خیال فراموش کند. البته که ظهور فروید با نظریات آوانگاردش در حوزه روانشناسی (نظریاتی درباره ناخودآگاه، رویا و سرکوب) جهان را تکان داده بود. سورئالها با تکیه بر آرای فروید و شرایط تاریخی اروپای پس از جنگ جهانی تلاش کردند مکتبی خلق کنند که در آن مرزهای واقعیت و رویا برداشته شود و هنرمندان در آن بکوشند راوی همنشینی ذهنیت و تخیلات انسانها با واقعیت باشند. سورئالیسم، بعدها در آثار کارگردان شهیر اسپانیایی لوئیس بونوئل و با فیلم سگ آندلسی به سینما هم راه پیدا کرد.
آوانتاژ علی احمدزاده فیلمی سورئال است. فیلمی که میکوشد مرزهای جهان مادی با ذهنیت شخصیتها را از میان بردارد و راوی تخیلات و تمایلات ذهن پریشان کاراکترها باشد. مثلث عاشقانهای که احمدزاده در این فیلم خلق میکند نه در جهان مادی که در ذهن شخصیتها ادامه پیدا میکند. شخصیتها این عشق مسئلهدار را در ذهن هم دنبال میکنند (جایی از فیلم ندا به پویا میگوید عاشق کسی است که سه سال جلوتر از او زندگی میکند). احمدزاده در آوانتاژ بسیار هوشمندانه این عشق را به مرگ (به عنوان رازآلودترین و فراواقعگرایانهترین اتفاق هستی) پیوند زده و با همین پیوند هوشمندانه چنان مرزهای واقعیت و خیال را به هم نزدیک کرده که تشخیص هر کدام از دیگری بسیار دشوار است.
مهمترین عنصری که برای خلق چنین جهان سورئالی در اختیار احمدزاده بوده، یکی فیلمنامه دقیقی است که خود او نوشته و موفق شده با استفاده از یک روایت غیرخطی و پس و پیش کردن زمان وقوع ماجراهای فیلم مرزهای میان واقعیت و رویا را بردارد و دیگری بازی خوب بازیگران است که با درک درست از حال و هوای فیلم به شخصیتها جان بخشیدهاند. این درهمآمیزی رویا و واقعیت در بازی باران کوثری نمود ویژهای دارد، او با نگاههای منگ و بیحالت خود در برخی سکانسها، جهان مردگان را به جهان مادی پیوند زده و موفق شده جوهره سورئالیسم مدنظر کارگردان را در بازیاش بازتاب دهد. آوانتاژ یک فیلم متفاوت، جسور و جذاب است که بعد از گذشت چندین سال از ساخت آن هنوز طراوت خود را حفظ کرده و برای تماشاگر خسته از روایتهای کلیشهای پیشنهادهای تازهای دارد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
فقط یک لحظه
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک یک به درون خویش تبعید شدیم*
مطلبی دیگر از این انتشارات
وسوسه