حقایق

این متن بخش‌هایی از خط داستانی را برملا می‌کند.

پنهان فیلم عجیبی است. از آن دست فیلم‌هایی که بدون نشان دادن چیزی قصد انتقال موضوعی به بیننده را دارند. از آن فیلم‌هایی که همه چیز را به اشاره برگزار می‌کنند و از بیننده توقع دارند با دقت در نگاه‌ها و سکوت‌ها، بر ابهام داستان فائق آید. پنهان فیلمی درباره‌ی فقر، خانواده و استیصال است. اما هیچ گونه تاکیدی روی این سه موضوع نمی‌کند. در عوض به تصویری شکل می‌دهد که این موضوعات در آن قابل درک هستند.

شب هنگام زنی از ماشینی پیاده می‌شود و پس از چند لحظه سوار ماشین دیگری می‌شود. دیالوگی میان زن و مرد راننده رد و بدل نمی‌شود. ماشین در سیاهی شب به پیش می‌رود و ابهام جاری در موقعیت به مرور جای خود را به اضطراب می‌دهد. اضطرابی که محصولِ ناگفته باقی ماندن رابطه‌ی میان زن و مرد است. هیچ معلوم نیست زن فاحشه‌ای است که از ماشینی پیاده شده و به ماشین دیگری سوار شده یا زن تنها و درمانده‌ای که سوار ماشین مسافرکشی شده تا به خانه‌اش برسد. پنهان تا آخرین لحظات فیلم از دادن پاسخ سر راست به سوالات بیننده طفره می‌رود و به بیننده اجازه می‌دهد در ذهنش داستان‌هایی مختلفی برای این موقعیت بسازد. همین موضوع باعث شده پنهان به همان میزان که کُند و حوصله سر بر به نظر می‌رسد، جذاب و درگیر کننده نیز باشد.

پنهان یک پلان سکانس بیست دقیقه‌ای است. در تمامی طول فیلم تصویر قطع نشده و پیوستگی تک پلان فیلم به آهستگی پرده از حقایقی بر می‌دارد که پشت رفتار زن و مرد راننده پنهان شده‌اند.