حلول روح گدار

نمی‌شود هنرهای بصری انتزاعی، زبان فرانسه، نو آوری و عشق را کنار هم بگذارید و نام گدار به ذهنتان خطور نکند.

لوکی نابغه انیمیشنی است که در همه‌چیز دقت می‌کند؛ در این که چه زمانی تصویر خود را رنگی کند و چه زمانی سیاه و سفید، چه زمانی از دیالوگ استفاده کند، چه زمانی از آواها به‌جای دیالوگ، چه زمانی از موسیقی و چه زمانی از زیرنویس. لوکی نابغه در فرم بصری مخصوصی که ارائه می‌دهد، هیچ‌گونه چهارچوب و قانونی برای خود تعیین نمی‌کند و پیش از هر چیز به خودش آزادی محض می‌دهد. همین هم باعث می‌شود که مخاطبانش احساس آزادی کنند، آزادی‌ای که با محتوا در تضاد است؛ درست مانند گدار.

در دنیا من همیشه آشوب می‌بینم. همیشه اونجاست. فقط ابعادش تغییر می‌کنه.

لوکی نابغه روایتی خطی دارد، اما برای کشف این روایت خطی باید کنکاش عمیقی در فیلم و پیش از آن در خودتان صورت دهید؛ شما که هستید؟ شما چه دردهایی کشیده‌اید؟ چه کسانی شما را دوست دارند؟ شما چه کسانی را دوست دارید؟

تو هرگز نمی‌توانی پیش این آدم‌ها خودت باشی.

لوکی نابغه از صدا و صوت به بهترین حالت ممکن استفاده می‌کند، اما این باعث نمی‌شود که بار بصری خود را فراموش کند. در دقایقی که فیلم می‌خواهد خشم ناگهانی شخصیت را به مخاطب منتقل کند، یکی از درخشان‌ترین نماهای فیلم را مشاهده می‌کنیم و در جایی دیگر که شخصیت اصلی ما تبدیل به سگی وحشی می‌شود، فیلم به ما ثابت می‌کند که استعاره‌ها تمامی ندارند.

با تمام این‌ها لوکی نابغه روایت آدمی دردمند و پیش از آن، زنی دردمند است. انسانی که احساس می‌کند جبر او را فلج کرده است. فیلم اما در نهایت پاسخ متفاوتی به او می‌دهد. این انیمیشن کوتاه به‌دنبال اثبات نکته‌ای نیست و همین است که آن را شاخص می‌کند؛ این که روایتی از درد یک زن در جهان مدرنیته و قضاوت‌ها به بهترین شکل بصری ممکن، بدون پیش‌داوری، در آن روایت می‌شود.

تو انتخاب می‌کنی.

لوکی نابغه را در ودیو ببینید.