دردهای متفاوت بودن

خطر اسپویل:

بزرگترین تفاوت اسب سفید بالدار با هم مسلک‌هایش تولید پر امکانات و قوی آن است. چیزی که در محدودیت‌های دنیای فیلم کوتاه در ایران کمتر دیده می‌شود. اما این تولید عظیم به هیچ وجه تلف نشده است.

اسب سفید بالدار دنیای خودش را خلق می‌کند و تنها به همین خلق دنیای جدید بسنده نمی‌کند، بلکه در همان دنیای جدید روایت جذاب را به تصویر می‌کشد و پایانی جذاب‌تر برایش در نظر می‌گیرد.

اسب سفید بالدار روایتی دراماتیک را به جهانی متفاوت از جهان ما پیوند می‌دهد. در دیالوگ نویسی هوشمند عمل می‌کند اما فیلمی است تصویری. قاب‌هایی ماندگار با کمک نورپردازی‌ای دقیق. مهیار ماندگار به جای این که تلاش کند خودش را انسانی روشنفکر و خلاق جلوه دهد، تلاش می‌کند در تصویری روان، داستانی غیرعادی را به تصویر بکشید و با موفقیت، با تسلطی که بر تکنیک دارد، به این مهم دست پیدا می‌کند. از جمله بهترین مواقعی که تسلط وی اشکار است به هنگام عقب و جلو رفتن در زمان است. همین تسلط بر تکنیک است که او را به سوی فرمی موفق رهنمون می‌شود.

فیلمنامه سرشار است از نماد و استعاره. از خود اسب سفید بالدار گرفته تا آهنگران و سربازها و بستنی‌ها. اما آن چه این فیلمنامه را قدرتمند می‌کند نمادها نیستند، بلکه چهارچوب محکم داستانی است که روایت می‌کند. مردی که به دنبال دستور عشق کودکی به اسب سفیدی بالدار تبدیل شده است، برای بازیافتن دخترک باز می‌گردد و بعد از مشقت‌های فراوان خانه‌اش را می‌یابد و در اینجا و درست همین نقطه است که اسب سفید بالدار خودش را از فیلم‌های دیگر جدا می‌کند. وقتی هرگز دختری یا زنی، پسری یا مردی درب را باز نمی‌کند بلکه یک اسب سفید بالدار دیگر به پیشواز می‌آید. در این جا فیلم نشان می‌دهد که به دنبال تراژدی ساختن یا دلسوزی به دست آوردن نیست، بلکه می‌خواهد روایتگر باشد. در انتها نیز با ادای دینی به فیلم مردپرنده‌ی الخاندرو گونزالو ایناریتو فیلم به اتمام می‌رسد و اسب سفید بالدار رها می‌شود و به پرواز در می‌آید.

اسب سفید بالدار را در وُدیو ببینید.