درها قفل می‌شوند

در آغاز رولت روسی چهره‌ای آماتورگونه از خودش به نمایش می‌گذارد؛ چند دوست آمده‌اند تا در ویلایی فیلمی بسازند. وقتی دوستان پیش‌تر می‌روند، رولت روسی خوش را به‌عنوان فیلمی که حرف‌های فراوانی برای زدن دارد، معرفی می‌کند و همه‌چیز از یک نمای جذاب که یکی از شخصیت‌های اصلی را از شیشه‌ی یکی از ماشین‌ها بازتاب می‌دهد، آغاز می‌شود.

رولت روسی از همان ابتدا نطفه‌های خود را در زمان مناسب می‌کارد و اگرچه دیالوگ‌نویسی آن می‌توانست بسیار بهتر از آن‌چه هست، باشد، اما هنوز داستان به‌تنهایی قوت فراوانی دارد و به‌درستی قادر است مسیر را سمت رشد دادن و به‌ثمر رساندن نطفه‌ها پیش ببرد.

یکی از چیزهایی که رولت روسی را دوست‌داشتنی می‌کند، اشارات فراوان آن در نیمه‌ی ابتدایی به مشکلات فیلمسازان جوان است؛ از بی‌پولی آن‌ها گرفته تا وسواس ذهنی آن‌ها و درگیرشدنشان با موج نوی فرانسه و گدار. بااین‌حال هیچ یک از دیالوگ‌هایی که شخصیت‌ها در اوایل فیلم می‌گویند، بی‌دلیل نیستند، حتی وقتی یکی از آن‌ها اصرار دارد که تمام آن‌چه برای ساختن یک فیلم نیاز دارد، یک تفنگ و یک دختر زیبا است.

رولت روسی از آن دست فیلم‌هایی است که به هیچ چیز پایبند نیست و علیرضا شریفی آن کارگردانی است که موفق می‌شود به وسواس دهنی خود نسبت به کارگردان‌های چهارچوب‌شکن، جامه‌ی عمل بپوشاند. رولت روسی ناگهان فضا را تغییر می‌دهد، شما را وارد سینمایی که فیلم در حال پخش است می‌برد و ناگهان کارگردان دیگری از بیرون قاب کات می‌دهد.

رولت روسی در آغاز یک فیلم معمولی است، اما وقتی پیش می‌رود، تبدیل به همان چیزی می‌شود که یکی از بازیگران قبل‌تر به آن اشاره کرده‌است؛ فانتزی. فیلم توجه مخصوصی به میزانسن دارد و در استفاده از نقاشی‌ها و بهره‌برداری کامل از لوکیشن هوشمندانه عمل می‌کند.

درنهایت این‌که رولت روسی از آن دست فیلم‌هایی است که پس از به پایان رسیدن، در ذهن شما شروع به حیات یافتن می‌کند، به‌خصوص اگر عاشق سینما و دل‌باخته‌ی فیلم‌سازی باشید.

رولت روسی را در ودیو ببینید.