متولد یک روز گرم تابستان در اهواز. آخرای جنگ. مامانم می گه می تونستی متولد نشی اگه یکی از اون موشک ها می خورد به بیمارستان...فرصت زندگی بهم داده شد. امیدوارم انسان بودن و آزاده شدن رو پیدا کنم.
در کشاکش فرم و معنا
نگاهی به آثار سی و هشتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران
سینمای فیلم کوتاه از دیرباز با سوالی بنیادین روبرو بوده است: نظر به فرصت بسیار محدود در نسبت با زمان فیلم نیمهبلند و بلند، چه عامل متمایزی در این گونه از سینما میتواند باعث تعلق خاطر پیوستۀ گروههای وسیعتری از مخاطبین شود؟(افزون بر سینهفیلها و سینماگران)
اگر به دوگانۀ ازلی و ابدی فرم و محتوا بازگردیم، میتوان جریانهای غالب در این دوره از جشنواره را به شکل پیشنهادی زیر صورتبندی کرد:
1- غلبۀ محتوا:
-«اتاق عقد»(حسن حبیبزاده): با طرح مضمون جنگ سوریه با بیانی نه چندان بدیع(بازگشت روحِ رزمندۀ از دسترفته و گفتگوی او با همسرش) درصدد است که در بستری عاشقانه، با فرمی معمول، به طرح جهانبینی خود بپردازد.
- «کبود»(علی توکلی): در تعارض قرار گرفتن باقیماندگان یک مرد/زن مسن بعد از درگذشت او و برملاشدن اسراری، ایدهای پرتکرار در سالیان اخیر سینمای ایران بوده است(از جمله در «مرگِ ماهی»ِ روحالله حجازی، «ائو»ِ اصغر یوسفینژاد). در کبود، فیلمنامهنویسان سعی میکنند با اضافهشدن خط تعلیقی- چرایی کبود فرد متوفی- مسیری تازه در روایت را اضافه کنند ولی به علت بازگشت به تیپهای آشنا و بازیهای تا حدودی اغراقشده(ابراهیم عزیزی)، داستان بدون شاخ و برگ مناسب، به پایان میرسد.
- کپسول(امیر پذیرفته): فوتبال، هنوز ظرفیتهای بسیاری برای پرداخت در درامهای جذاب دارد که شاید به جز معدود مواردی، به آن توجه کاملی در سینمای ایران نشده است. پذیرفته در این اثر- که با حمایت باشگاه ورزشی مس رفسنجان ساخته شده- سعی دارد که با عواملی چون مدل موی رونالدو، حضور کپسول و...روایت تازهای از مصائب این عشق را نشان دهد. به رغم تلاشها، تجربه به اثری کامل تبدیل نمیشود ولی میتوان از این بستر، برای آثار آینده و قراردادن موضوع این تعلق خاطر در بافت درام، آموزههای فرا گرفت.
2- چیرگی ایدۀ اولیه:
- «بشقاب»(عذرا خوانخواجه): دلبستگی به ایدۀ اولیه تعلق خاطر یک زن مسن به دیش ماهواره برای تماشای قسمتهای هیجانانگیز یک سریال، در بافت اثر تبدیل به یک گسترۀ همگون نمیشود و اجرای متوسط رو به پایین، فیلم را در حد جذابیت همان طرح موضوع اولیه نگاه میدارد.
- «بازی رفت، اینجاست»(امیرحسین شیرالی): ادای دین فیلم به ایدۀ فاصلهگذاری بیضایی در «مسافران» و نگاه به آن سکانس از زوایای دوربین مختلف و قاببندی غیرمعمول دوربین با نشاندادن چهرۀ شخصیتها، به دلیل عدم بسط شخصیتها و دیالوگنویسی تخت و غیرطبیعی، جذابیت فیلم را در گام ابتدایی، متوقف میکند.
- «ارفاق»(رضا نجاتی): در اینجا همه چیز، مثل بازیِ کنترلشدۀ هوتن شکیبا و اصغر پیران، سر جایش است ولی فیلمنامه نمیتواند در نیمۀ دوم خود، دلایلی را که در ابتدای کار برای باجگیری دانشآموز با ما به اشتراک گذاشته بسط دهد و فیلم در ادامه با پایانی ناتمام(و نه باز) به پایان میرسد.
3- غلبۀ فرم:
- «نارس»(محسن پوریوسفیان): گفتگو با یک کاراکتر ذهنی- یک عروسک- این بار با فرمی قابل قبول در مقیاس سینمای ایران، ساخته شده است. حالا دیگر، محدودیتهای ساختاری، عاملی برای کم باورپذیری ایدۀ اولیه نیست ولی عدم شخصیتپردازی و دیالوگنویسی مناسب و بازی معمولی شخصیت مرد بادکنکفروش، فیلم را در حد فرم اولیه متوقف میکند.
- «دکولاژ»(عرفانه صادقزاده): گاهی تمایز در فرم، خود را در پوستر، شیوۀ قصهگویی و قاببندی نشان میدهد. اینجا، میاننویسهایی که با تایپوگرافی غیرمعمول است، درصدد است که به پدیدۀ «مهاجرت» نگاهی تازه بیندازد، اما با سکوتهایی نا به جا، در این مهم ناکام میماند.
4- همزیستی مسالمتآمیز فرم و محتوا:
- «لِبِر کروموزوم17»(شروینه دیدنده)، بنا به الگوی آثاری که پلات داستانی خود را از یک بیماری/نقص خاص جسمی/روحی به عاریت گرفتهاند، آغاز میکند ولی در ادامه موفق به بسط این ایدۀ مشخص- در اینجا روند تدریجی نابینایی در عارضهای به نام لِبِر- میشود و خاصیتی اکنونی و اینجایی به خود میگیرد.
- «گجو»(سینا محمدیان): جایی در فیلم کوتاه، فقط قرار است در کنار بازیهایی خوب، با حرکت دوربینی آرام، یک روایتِ خانوادگی ارائه داد. محمدیان در این فیلم، به مدد بازی خوب مریم مقدم، موفق به این کار میشود.
- «منطقه»(اسما ابراهیم زادگان): ایدۀ فیلم در فیلم در لوکیشنی رازآلود- مشابه «ماهی و گربه»ِ شهرام مکری- با پرداختی مناسب تبدیل به طرح پرسش همیشگی چیستی و چرایی دیالکتیک واقعیت/درام در آثار سینمایی میشود.
- «هرگز، گاهی، همیشه»(شادی کرمرودی): فیلمی که مسئولیت کوچکی برای خود تعریف میکند و در آن مسیر، نمرۀ قبولی میگیرد. این حد و مرز برای خود تعریفکردن و پایبندی به آن، برگ برندۀ این فیلم است.
- «برای بار دوم»(لیلا اخباری): استفاده از ظرفیتهای هنر نمایش، هنوز میتواند پیشبرندۀ درام باشد. این بار بازیگری در یک تئاتر دانشآموزی به نقطۀ عزیمتی برای نگاه به مرگ قرار میگیرد. اجرایِ پختهتر، میتوانست این فیلم را به اثری ارزشمندتر تبدیل کند.
فیلمهای جشنواره امسال را در ودیو تماشا کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
باید مغزش را سوراخ کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم کوتاه تاناکورا
مطلبی دیگر از این انتشارات
آنچه خود داشت