دزد دوچرخه

چشم سفید
چشم سفید

خطر اسپویل بخش‌هایی از داستان وجود دارد

سال‌ها پس از دزد دوچرخه ویتوریو دسیکا کارگردانی از سرزمین‌های اشغالی یک دوچرخه را دست‌مایه تحلیل وضعیت بغرنج اسرائیل امروز قرار داده است. در چشم سفید دوچرخه سفید رنگی که اُمِر پیدا می‌کند بهانه‌ای می‌شود برای بررسی وضعیت امروز اسرائیل. واقعیت امر این است که مردم سرزمین خاورمیانه در میانه منازعات سیاسی چیز زیادی از وضعیت داخلی اسرائیل نمی‌دانند. این‌که این کشور با چه معضلاتی دست و پنجه نرم می‌کند و فارغ از مسائل خارجی مشکلات داخلی این کشور چیست. چشم سفید با تکیه بر داستان یک دوچرخه دزدیده‌شده موفق می‌شود به زیرپوست جامعه‌ای نفوذ کند که در آن تضادهای نژادی،تعصبات مذهبی و بحران اقتصادی حرف اول را می‌زند. اُمِر در نگاه چپ‌گرایانه فیلم‌ساز نماینده همان بورژوآی وحشی و مداخله‌گری است که حاضر نیست از هیچ‌چیز حتی یک دوچرخه ساده که برای کارگر مهاجر اریتره‌ای همه چیز است بگذرد. تاکیدهای اُمِر برای به دست آوردن دوچرخه یک مسئله ساده و پیش‌پا اُفتاده را که می‌توانست با گفت و گو حل شود بدل به یک بحران می‌کند.اُمِر به عنوان بورژایی که خود را صاحب حق می‌داند با پیگیری‌ها و فضولی‌های خود همه چیز را به هم می‌ریزد. ماجرایی ساده را بدل به بحرانی عمیق می‌کند و این یعنی تضادی که در نهایت جامعه متضاد و چندپاره اسرائیل را به درون بحرانی عمیق می‌فرستد. بحرانی برخواسته از ظلم طبقاتی. نکته جالب توجه درباره چشم سفید این است که کارگردان به پلیس هم نگاه خوش‌بینانه‌ای ندارد. پلیس خودش یک عامل بحران‌زا است. پلیسی که به عنوان نماینده قانون باید برای حل بحران و منازعه پا پیش بگذارد خودش مسئله‌ای ساده را بدل به یک بحران عمیق می‌کند. این‌جا است که کارگردان با صراحت می‌گوید قانون وقتی به نفع یک طبقه برخوردار و صاحب نفوذ نوشته شود نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند که یک مشکل ساده را هم بدل به بحرانی پیچیده می‌کند. چشم سفید بیش از آن‌که درباره مهاجرت باشد درباره تضادهای جامعه‌ای است که در آن فشار طبقه بورژوآ به شکل ظریف و زیرپوستی به طبقات دیگر تحمیل می‌شود و حتی قانون هم به نفع این فشار فزاینده عمل می‌کند. جهان پس از دزد دوچرخه ویتوریو دسیکا به جای پیچیده‌‌تری تبدیل شده و فشارها و نابرابری‌ها به زیرپوست جوامع رفته است و ما بازتاب این فشارها و نابرابری‌ها را در چشم سفید می‌بینیم.