دوباره و دوباره

صبح یک روز دل انگیز؛ پسر سیاه پوستی به نام کارتر در خانه‌ی دوست دخترش از خواب بیدار می‌شود و دوست دارد هر چه زودتر خودش را به سگش برساند که در خانه تنهاست. کارتر به هر بهانه‌ای شده از خانه‌ی دوست دخترش خارج می‌شود اما همین که پای‌اش را از در خانه بیرون می‌گذارد پلیسی به او گیر می‌دهد و بی‌دلیل با او درگیر می‌شود. در یک چشم به هم زدن کارتر زیر دست و پای چند نیروی پلیس در حال خفه شدن است و هیچ کس هم نیست به فریادش برسد... دو غریبه دور از هم تا همین جا هم فیلم خوبی است و به سرعت بیننده‌اش را به درون موقعیتی ملتهب پرتاب می‌کند؛ اما فیلم به جای گرفتار شدن در باتلاقِ دلسوزی برای سیاه پوستی که در حال جان کندن است، به شکل شگفت انگیزی ادامه پیدا می‌کند. کارتر که تحمل فشار نیروهای پلیس را ندارد می‌میرد و به شکلی که انگار هر چه دیده یک کابوس بوده، دوباره در خانه‌ی دوست دخترش از خواب بیدار می‌شود. باز هم بهانه‌ای جور می‌کند و از خانه بیرون می‌آید و دوباره پلیسی که کنار خیابان ایستاده به او گیر می‌دهد و ...

دو غریبه دور از هم درباره‌ی گرفتار شدن در یک لوپ یا چرخه‌ی تکرار شونده است. کارتر در هر حال قرار است در آن روز توسط پلیس کشته شود اما این امکان را پیدا کرده که تا راه حلی برایِ فرار از این سرنوشتِ شوم بیابد.

دو غریبه دور از هم به مسئله کشته شدنِ بی‌دلیل سیاه پوستان توسطِ پلیس آمریکا نگاهی متفاوت دارد و در قالب کمدی سیاه تصویری تازه از این وضعیت تاریخی ارائه می‌دهد.کابوسی تکرار شونده که به موضوعی عادی تبدیل شده تا مرد سیاه پوست و پلیس سفید پوست را به انسان‌های غریبه‌ای تبدیل کند که بنا نیست هیچ وقت بهم نزدیک شوند.

دو غریبه دور از هم برنده‌ی جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم کوتاه شده است. فرصت تماشای آن را در ودیو از دست ندهید.