رنج زنانه

احتمال اسپویل داستان وجود دارد!

ترخیص داستان به ظاهر ساده‌ای دارد. نمونه مشابه چنین فیلم‌هایی با چنین داستان‌هایی را بارها و بارها در سینمای ایران دیده‌ایم. اما نقطه تمایز این فیلم با سایر فیلم‌هایی که داستانی شبیه ترخیص دارند در ساختن یک‌ سری کشمکش‌های درونی میان شخصیت اصلی فیلم یعنی زنی که بچه را به دنیا آورده با موقعیتی است که در آن اسیر شده. کشمکش میان میل مادرانه و اجباری که وضعیت بیرون به او تحمیل می‌کند. این رنج بیشتر از آن‌که برای دیگر شخصیت‌ها ملموس باشد برای خود مادر که مجبور است بچه‌ای را که به دنیا آورده بفروشد قابل درک است. دیگر شخصیت‌های فیلم فشار و رنج جسمی و روحی این زن را درک نمی‌کنند. چه شوهری که تمام فکر و ذکرش فروش بچه تازه به دنیا آمده است. چه پرستاری که واسطه این خرید و فروش است و تمام فکر و ذکرش اتمام بدون آبروریزی این معامله است و چه خانواده‌ای که قرار است بچه را بخرند و به واسطه مشکل تنفسی نوزاد زیر میز معامله می‌زنند درکی از وضعیت بغرنج این زن ندارند. رنجی که هم جسم و هم روح او را تحت فشار قرار می‌دهد. از یک طرف او باید میان میل عاطفی خود به عنوان مادر و فروش بچه به واسطه مشکلات مالی یکی را انتخاب کند و از طرف دیگر او باید درد ناشی از یک زایمان سخت را هم به تنهایی تحمل کند. نکته جالب در این فیلم تنهایی شخصیت اصلی است. او برای تحمل رنج، نه تنها یاور و همراهی ندارد که باید خودش به تنهایی با این رنج مبارزه کند. او حتی مجبور است تشت پُرخون پس از زایمانش را هم خودش در دستشویی اُتاقش خالی کند. به خاطر همین رنج است که آن انتخاب نهایی، جایی که زن تصمیم می‌گیرد به جای شیر دادن به بچه او را رها کند به شدت تاثیرگذار از کار در می‌آید. این انتخاب نشان می‌دهد این رنج سرانجام زن را از پای درآورده و مهر و عاطفه مادرانه او را از بین برده است. او سرانجام انتخاب می‌کند میان واقعیت تلخ موجود و مهر مادری اولی را انتخاب کند. انتخابی که محصول رنجی عمیق است. رنجی که زن یک تنه آن را تاب آورده و حالا دارد با رها کردن این بچه خودش را از قید و بند این رنج و مادر بودن رها می‌کند. این رنج مهر مادری را در او کشته است. ترخیص بابت نمایش چنین رنج عمیق و ویرانگری فیلمی بسیار خوب و شایسته تقدیر است.