روانی


(خطر اسپویل)

آفتاب تابستان بی‌امان می‌تابد. زنی حامله با دستی زخمی و مردی که به نظر مشکل روانی دارد کنار جاده ایستاده و در انتظارِ ماشینی هستند که آنها را به مقصدشان برساند. راننده‌ای عبوری قبول می‌کند با توجه به وضعیتشان به آنها کمک کند. آنها سوار می‌شوند و مرد رفتار عصبی خود را شروع می‌کند چون نمی‌خواهد به همراه زن به آسایشگاه برود...

«سایکو» ساخته‌ی مصطفی داوطلب، مقدمه‌ای درگیر کننده و پایانی شوک کننده دارد. جزئیات رفتار شخصیت‌ها به مرور خطوط داستانی را به هم پیوند می‌دهد تا بیننده درگیر موقعیتی شود که قرار نیست به سادگی حل و فصل شود. چرا که «سایکو» به جای یک خط داستانی، سه خط داستانی درهم‌تنیده دارد که تنها در انتهای داستان می‌تواند آنها را از هم تفکیک کرد. از شواهد پیداست که یکی از سرنشین‌های ماشین روانی است اما «سایکو» به این موضوع به دیده‌ی تردید می‌نگرد تا شکی که به دل شخصیت‌ها اُفتاده را به جان بیننده بیندازد. کات‌های سریع تصویر، جو عصبی بین شخصیت‌ها را تشدید می‌کند، بازی خوب بازیگران کمک زیادی به پذیرش این موقعیت متشنج کرده و موسیقی حال و هوا را تقویت می‌کند. مجموعه‌ی این عوامل موجب می‌گردد فیلمی که نود درصد آن در یک ماشین اتفاق می‌اُفتد، بیننده را تا انتها به دنبال خود بکشد.

برگ برنده‌ی «سایکو» پلان پایانی آن است. جایی که داستان به سرعت جمع بندی شده و بیننده را با نتیجه گیری پایانی تنها می‌گذارد. «سایکو» تنها با سه شخصیت در زمانی کوتاه و موقعیتی به دقت طراحی شده کاری می‌کند ذهن بیننده به اندازه یک فیلم سینمایی درگیر داستان و جزئیات آن شود. همان‎‌طور که راننده در انتهای کار مجبور می‌شود اتفاقات را به سرعت در ذهن خود مرور ‌کند تا حفره‌های داستان را کشف کند، بیننده نیز چاره‌ای ندارد مثل راننده داستانی که فقط سطح ظاهری آن را نظاره‌گر بوده، برای درک بهتر جزئیات و کشفِ نقاط تاریک دوباره مرور کند.

«سایکو» را در ودیو ببینید