سفید مثل پنیر
احمد پسر بچهی ریزنقشی است که امروز قرار نیست به مدرسه برود. بیخیال کنار علاالدین و در جایش دراز کشیده و شعر حفظ میکند. فیلم کوتاه سفید پوش که بر اساس داستان «نعلبکی پنیر» نوشتهی محمد صالح اعلا ساخته شده، به همین سادگی آغاز میشود. داستان پسربچهی معصومی که در حال گذراندن یک روز عادی از زندگیاش است و به یکباره به دنیای بیرحم بزرگسالان پرتاب میشود. سرگردان میان کوچههای سردِ روستایی دوراُفتاده تا اتفاقی بعید را رقم بزند.
احمد کوچکتر از آن است که متوجهی پیچیدگی موقعیتی بشود که پیرامونش شکل گرفته اما چشم باز میکند و میفهمد مسئولیتی سنگین بر دوش او نهاده شده. مسئولیتی که دنیای پاک کودکانهاش را محدود و او را به سمت پایانی شوم هدایت میکند.
پلان پایانی سفید پوش، جدای از زیبایی بصری جاری در آن، به واسطهی تمرکزی که بر تنهایی و بیپنهانی احمد دارد، تأثیر گذار و بیاد ماندنیست. در پایان شبی سخت، احمد بالاخره فرصت یافته اندکی گرم شود و در سکوت به سرنوشت پیرزن و پسرش فکر کند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
میل مبهم فیلم ساختن
مطلبی دیگر از این انتشارات
حلول روح گدار
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان زنان