مهندس معمار/ منتقد
شاید جایی دیگر
یادداشتی بر فیلم کوتاه کلاف(ملیحه غلامزاده)
خاطراتی هستند
که دیگر رهایم نمیکنند
خاطراتی هستند
که خود را با میخ به جمجمهام کوبیدهاند*
ما هر یک به شکلی در میان گذشته ماندهایم. هر کسی در گذشته سهمی دارد درست به اندازهی آنچه که فراموش نکرده(نخواسته یا نتوانسته) و آدمی زنده است به همین سهم کم یا زیادی که از گذشته و خاطراتش تا پایان عمر به دوش میکشد و هر جا که برود رهایش نمیکنند. فیلم کوتاه کلاف روایت جذاب(البته غمانگیزی)ست از این خاطرات و گذشتهای که تا لحظهی مرگ هم لحظهای دختر را رها نمیکنند؛ روایتی که با وجود غم و اندوهی که در ثانیه به ثانیهاش ریشه دوانده اما با این وجود مخاطب را با خود همراه میکند.
دختر از خانهای نیمهویران و شهری که زیر آتش جنگ است میگریزد اما ریشهها و رشتههایی که او را به خانه و شهر و خاطراتش متصل کردهاند، لحظهای رهایش نمیکنند و به دست و پای او میپیچند انگار که میخواهند مانع رفتن و مهاجرت او شوند اما دختر سختیها را به جان میخرد و همچنان پیش میرود و پیش میرود تا به مرز میرسد، به نقطهای که هم پایان است و هم آغاز. او در میان رشتههایی که محاصرهاش کردهاند مینشیند و هر آنچه را که به جا گذاشته و هر چیزی که به دوش کشیده و با سختی و مشقت به مرز رسانده یکی میکند ، از گذشتهاش کفنی میبافد تا شاید در میانش آرام بگیرد درست مثل تمام کسانی که شبیه به او در همان مرز برای همیشه به خواب فرو رفته و در جایی میان گذشتهای از دست رفته و آیندهای نامعلوم و مبهم زمینگیر شدهاند.
میتوانید فیلم کوتاه کلاف را در سایت ودیو تماشا کنید.
*شعری از گروس عبدالملکیان(سهگانهی خاورمیانه)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلمهایی هست که باید ببینی
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای رفتن، باید جعل کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرخهی پایانناپذیر