مهندس معمار/ منتقد
طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست*
یادداشتی بر فیلم کوتاه هدیه
خواندن این نوشته بخشی از داستان فیلم را لو میدهد.
فیلم کوتاه هدیه(فرح نابلسی) حکایت همیشگی ظلم است، حکایت همیشگی آدمهایی که برای همنوعان خود قفس میسازند و حریم و حدو مرز تعریف میکنند. آن هم نه مرزی عادلانه و از سر انسانیت بلکه حریمی خودخواهانه و بدون در نظر گرفتن کوچکترین حقوق فردی. یوسف، همسر و دخترش در فلسطین زندگی میکنند و رفتوآمدشان توسط سربازان اسرائیلی کنترل میشود. یوسف و دخترش(یاسمین) با سرخوشی برای خرید هدیه آماده میشوند اما هیچ چیز در شرایط زندگی آنها قابلپیشبینی یا برنامهریزی نیست. فیلمساز بدونمتوسل شدن به اشک و آه و نمایش مظلومیت در قالب و شکل همیشگی، راه دیگری را در پیش گرفته، درست مثل یاسمین که نمایندهینسلیست که با ظلم، به روش تازهای روبهرو میشود؛ او ترس را فریاد نمیزند، اگر از شدت نگرانی و ترس واکنشی مثل بسیاری ازکودکان نشان میدهد اما اشک نمیریزد، به وقت بازگشت به خانه و درگیری پدر با سربازان اسرائیلی که مانع بردن هدیه به خانه میشوند یاسمین در سکوت کار خودش را میکند انگار این کار تنها راه بهجامانده برای مبارزه است؛ یاسمین راه میافتد بدون آنکه ازکسی اجازه بگیرد، در سکوت و آرامش، وجودش از خشمی انباشته شده که به موقع آن را بهکار میگیرد، تمام طول روز شاهد اتفاقاتیبوده که فراتر از دنیای شاد و کودکانهایست که باید در آن زندگی کند اما این سفر یک روزه او را به صف مبارزه با کسانی که زندگیآزاد را در سرزمینش از او دریغ کردهاند، میکشاند. یاسمین در حالی که کت پدر را بر دوش دارد، راه او را ادامه میدهد. یاسمین کلافهاما در سکوت شاهد ممانعت سربازان اسرائیلی از عبور زنیست که به همراه فرزندش قصد عبور دارد، در شرایطی که چند دقیقه پیشهمین سرباز با دختری که هموطن خودش بود خوشوبش میکرد و رفتار متفاوتی داشت. یاسمین فرصت کوتاهی برای مقایسهی اینتفاوتها و تبعیضها دارد. او در همین سفر کوتاه یک روزه درمیابد برای عبور و مرور نیازی به اجازه ندارد، او باید راه خودش را برود تاجایی که سرزمینش نجات پیدا کند. فیلمساز با نمایش سادهترین جزییات زندگی مردم فلسطین بدون تاکید بیش از حد، زندگی روزمرهی آنها را روایت میکند که برای سادهترین خواستههایشان نیز مانع و سدی پیش رویشان دارند. یوسف ساعت پدرش را همراه خود داردو یاسمین کت پدر را بر دوش، این مبارزه نسل به نسل و سینه به سینه انتقال پیدا میکند تا رهایی.
*شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی
میتوانید فیلم کوتاه هدیه را در سایت ودیو تماشا کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
الهام بگیرید
مطلبی دیگر از این انتشارات
در گرمابه چرکها را بشوئید