محکومین به تکرار


«ققنوس» ساخته‌ی فرزین نوبرانی فیلمی مفهوم گراست که از داستانی انتزاعی برای ایجاد مفهومی پیچیده بهره می‌برد. انسانی اسیر مناسبات و بایدها و نبایدها که یا تن به مقدرات می‌دهد تا محکوم به تکرار و سرکوب شدن است شخصیت اصلیِ «ققنوس» است. مردی که می‌بایست میان تکرار این وضعیت و خلاص شدن از آن یکی را انتخاب کند.

گروهی که نمی‌دانیم که هستند و نمی‌دانیم چرا آنجا هستند، می‌بایست در دلِ کویری بی آب و علف و با نظارت عده‌ای سیاه پوش، مردی را روی کاغذ طراحی کنند که در حال به حرکت در آوردنِ یک دوچرخه‌ی عجیب است. هیچ تقلبی جایز نیست و با شخص متقلب به سختی برخورد خواهد شد. از سوی دیگر تنها کسانی که طراحی آنها مورد تأیید قرار بگیرد می‌توانند به این مسیر ادامه دهند. در غیر این صورت مجبورند در کنار عده‌ای جدید، طراحی نو در اندازند...

«ققنوس» موقعیتی ناشناخته را با صبر و حوصله به گونه‌ای به نمایش می‌گذارد تا بیننده مجبور باشد مناسبات تازه را از طریق رفتارهای شخصیت‌هایی کشف کند که هیچ شناختی از آنها ندارد. نکته اینجاست که نمایش اتفاقات در فیلم به شکلی معکوس به تصویر کشیده می‌شوند. از جزئیات به کلیات می‌رسیم، نه برعکس. از این‌رو در ابتدا نمی‌دانیم چه شده یا چرا شخصیت‌ها خطاکار شناخته می‌‌شوند اما رفته رفته تصویری کلی از موقعیت پیدا می‌کنیم تا علت رفتار هر دو گروه را درک ‌کنیم و تصمیم بگیرم حق با کدام یک از طرفین است.

«ققنوس» در مجموع فیلم گنگی‌ست. اما در پرداخت صحنه و گرافیک تصویر به شکلی عمل می‌کند که تماشای دوباره‌ی آن گره از برخی معماهای فیلم باز خواهد کرد.